به نام حضرت علم و عالم و معلوم
آشنایی با علم رجال (2)
تعاریف علم رجال
تعریف دوم: إنّه علمٌ یقتَدَرُ به علی معرفةِ خبرِ الواحدِ صحّةً و ضعفاً و ما فی حُکمهما بمعرفةِ سَنَدِه و رواةِ سِلسلته مِنهُ ذاتاً و وصفاً، مدحاً و قدحاً و ما فی معناهُما.
رجال علمی است که در آن احوال خبر واحد از نظر صحت و ضعف و آنچه در حکم صحت و ضعف است شناخته میشود. این شناخت از طریق بررسی سند حدیث و راویانی که در سلسلهی حدیث قرار دارند –اعم از شناخت هویت راوی، وصف مدح و قدح وی و آنچه در حکم آنهاست- به دست میآید.
توضیح بعضی از عبارات تعریف:
الف) علمٌ یقتدر به علی معرفة: شناخت احوال خبر، مستلزم آگاهی از برخی کلیات و قواعد رجالی است. بنابراین، دانش رجال به عنوان دانشی معرفی شده که شامل کلیات و قواعدی است که در شناخت راویان، به کار گرفته میشود. در این تعریف، بر خلاف تعریف اول که محتوای علم رجال را بحث از خود راویان میدانست، در این تعریف قواعدی که توانایی شناخت راویان را برای عالم رجالی فراهم میسازد، از راویان و شناخت ایشان تفکیک شده است.
ب) معرفة خبر الواحد: این عبارت به هدف و غایت علم رجال اشاره دارد. میدانیم که بررسی اسناد، به خبر واحد اختصاص دارد. بنابراین در این تعریف شناخت اعتباری (میزات اعتبار) خبر واحد، به عنوان هدفی شناخته شده است که دانش رجال، توانایی آن را ایجاد میکند.
ج) صحةً و ضعفاً و ما فی حکمهما: این تعبیر در تفسیر خبر واحد وارد شده است؛ ابعادی از حدیث را که در دانش رجال میتوان آنها را شناخت، عبارتند از اقسام احادیث از جهت اعتبار و عدم اعتبار سندی، که در این تعریف از آنها به صحت و ضعف، تعبیر شده است و مراد از «ما فی حکمهما» برخی احوال خبر واحد است که به صورت مستقیم و صریح بر صحیح یا ضعیفبودن خبر، دلالت نمیکند؛ بلکه جایگزین و جانشین صحت و ضعف و در حکم آن دو هستند.
د) بمعرفة سنده و رواة سلسلته منه: در این عبارت راهکار رسیدن به هدف علم رجال تشریح شده است؛ به این بیان که احوال خبر واحد را میتوان به وسیلهی شناخت سندِ حدیث و راویانی که در آن قرار دارند، تشخیص داد. ضمنا در این تعبیر، شناخت سند حدیث و راویانی که در سلسلهی سند، قرار دارند توضیح داده شده است؛ که محل تفاوت «دانش رجال» و «مصطلح الحدیث» است.
ه) ذاتا و وصفا: منظور از ذات، شناخت شخص راوی و منظور از وصف، شناخت خصوصیات و احوال راوی است. عطف این دو تعبیر هم، نشانگر ترتیب آن دو در دانش رجال است.
و) مدحا و قدحا و ما فی معناهما: اوصافی که در قبول و رد خبر موثر است، گاهی به شکل توثیق و اعتماد قطعی و گاهی در حد مدح و ذکر نکتهای مثبت، دربارهی راوی است که از آن به شکل عام به «مدح»، تعبیر میشود و گاهی به شکل ضعیف، عدم اعتماد قطعی، و گاهی در حد طعن، اِشکال در راوی و ذکر نکتهای منفی دربارهی راوی است که از آن به شکل عام به «قدح»، تعبیر میشود. برخی از اوصاف نیز، مدح و قدح محسوب نمیشوند، بلکه نکتههایی به شمار میآیند که به صورت غیرمستقیم، بر اساس برخی برداشتها، در زمرهی مدحها یا قدحها، قرار میگیرند.
تعریف سوم:
إنه ما وُضعَ لتَشخیصَ رواةِ الحدیثِ مِن حیثُ هُم کذلک ذاتاً و وصفاً، مدحاً و قدحاً.
رجال دانشی است که برای شناخت راویان حدیث، از جهت راوی حدیثبودن و از نظر شخص (هویت) و وصف ایشان، اعم از مدح و قدح، وضع شده است.
در این تعریف به جای «راویان خبر»، راویان حدیث به کار رفته است؛ که ظهور در اخبار منسوب به ائمه دارد و حیثیت راویبودن، در شرح احوال و تشخیص راویان را با قید «من حیث هم کذلک» بیان کرده است.
تعریف چهارم
إنه علمٌ یُبحثُ فیه عن أحوالِ الرّوای مِن حیثُ إتصافُه بشرائطِ قبولِ الخبرِ و عدمه.
رجال دانشی است که در آن از احوال راوی بحث میشود؛ از آن جهت که آیا اوصاف معتبر در قبول خبر واحد، در راوی وجود دارد یا خیر؟
در این تعریف، بحث از احوال راوی، رکن بحث رجالی قرار گرفته و تنها جهت بحث از احوال راوی، اتصاف وی به شرایط پذیرش خبر یا عدم آن ذکر است. و همچنین به شناخت هویت و تشخیص راوی تصریح نشده است، ولی از آنجا که شناخت صحیح وصف و کمال راوی، بر شناخت شخصی او متوقف است، میتوان گفت که لازمهی این تعریف، شناخت ذات راوی است.
جمع بندی
مجموعا آنکه دانش رجال، خصوصیاتی از راویان خبر واحد را مورد بحث قرار میدهد که در شناخت میزان اعتبار خبر، موثر است. این شناخت در دو مرحلهی اصلی محقق میشود:
مرحله اول: شناخت هویت راوی
مباحث مربوط به وطن راویان (انتساب به قبایل و شهرها)، طبقه (محدودهی زمانی و مکانی راوی)، نسب (پدر، مادر، جد، اجداد)، نسبت (شغل و صفت خَلقی یا خُلقی)، تاریخ تولد و وفات و در مواردی تالیفات راوی، چون وظیفهی شناخت هویت راوی را بر عهده دارند، از مباحث عمدهی رجالی هستند. به این بحث در اصطلاح، «تمییز مشترکات» میگویند.
همچنین در مواردی برخی از راویان، دارای چند اسم هستند که شناخت دقیق نامها و اطمینان از اینکه همهی آنها نام یک شخص است، نیز از بحثهای مهم رجالی است؛ به این بحث «توحید مختلفات» میگویند.
مرحله دوم: شناخت میزان اعتبار راوی در احادیث
پس از شناخت دقیق هویت راوی، وظیفهی اصلی دانش رجال در راستای هدفش، شناخت توثیق و تضعیف، مدح و قدح و هر چیز دیگری است که در ارزیابی راوی و میزان اعتماد به روایاتش دخالت دارد. این بخش از دانش رجال، مهمترین وظیفهی دانش رجال است.
تعریف برگزیده
به نظر میرسد کاملترین تعریف، تعریف اول است. دلیل این انتخاب، چند نکته است:
اولا: در این تعریف، هدف از رجال گنجانده نشده است؛ بر خلاف تعریف دوم، که شناخت صحت یا ضعف خبر واحد و شناخت کلی سند را نیز، در تعبیر گنجانده بود؛ چه، این وظیفه را دانش «درایه» با استفاده از نتایج بحث رجالی، انجام میدهد.
ثانیا: حذف تعبیر «ما وضع» در تعریف سوم، به خاطر وجود نوعی ابهام در آن بهتر است.
ثالثا: در تعریف اول هر دو وظیفهی دانش رجال، به خوبی بیان شده و تنها به مسئلهی جرح و تعدیل روات که هدف اولیهی بحثهای رجالی است، نپرداخته است؛ حال آنکه در تعریف چهارم، این مطلب بیان شده است.
به عبارت دیگر تعریف اول، جامعترین تعریف است.(1)
پ.ن:
1- خلاصهای از درس دوم آشنایی با علم رجال / دانشکده علوم حدیث