اهداف، مسائل و رابطه‌ی دانش رجال با سایر علوم همگن

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

آشنایی با علم رجال (3)

اهداف، مسائل و رابطه‌ی دانش رجال با سایر علوم همگن

اهداف علم رجال

برای دانش رجال اهداف مختلفی ذکر شده است که از لحاظ اولویت در طول هم قرار می‌گیرند.

أ‌-       هدف نهایی: شناخت سنت معصومین (علیهم السلام)

در دانش کلام اثبات شده است که سنت معصوم (علیه السلام) در تشخیص و شناخت شریعت، مبانی و احکام دین از جمله حجت‌ها و ملاک‌ها به شمار می‌رود، اما شیوه‌ی شناخت خارجی سنتِ معصوم (علیه السلام) بیان نشده است.

بحث بر سر اینکه آیا سنت با خبر واحد قابل اثبات است یا خیر، و در صورت امکان کدام نوع از خبر واحد و با احراز چه شرایطی این قابلیت را داراست، در دانش اصول فقه مطرح می‌شود. در این دانش اثبات شده که خبر راوی ثقه، معتبر و حجت است. حال وظیفه‌ی دانش رجال است که راوی ثقه را از غیر ثقه متمایز سازد و آنها را به دیگر علوم معرفی نماید.

در واقع می‌توان گفت دانش رجال راویان معتبر و غیرمعتبر را به دانش اصول فقه معرفی می‌کند و دانش اصول فقه نیز با شرایط خاص خود میزان اعتبار روایات این راویان را تعیین می‌نماید و آن روایت را جزء سنت محسوب می‌کند. از آنجا که حجیت و اعتبار سنت در دانش کلام اثبات شده است، این روایت می‌تواند در موضوعِ خود به عنوان یک دلیل قطعی، مورد استناد و استدلال قرار گیرد.

ب‌-   هدف متوسط: شناخت احوال خبر واحد

در بحث مصطلح الحدیث (علم درایه) بیان شده است که خبر واحد، ظنّی‌الصدور است (صدورش قطعی نیست) و باید با تحقیق درباره‌ی راویانی که در سلسله‌ی سند روایت قرار دارند، میزان اعتبار سندی آن‌ را تعیین کرد.

در دانش مصطلح‌ الحدیث، گروهی از اصطلاحات حدیثی به لحاظ اعتبار سند روایت، به کار گرفته شده‌اند که عبارت‌اند از:

o        صحیح

o        موثق

o        حسن

o        قوی

o        ضعیف

در تمام اقسام اخبار واحد (صحیح، موثق، حسن، قوی و ضعیف) باید به ترتیب، دو نکته احراز شود تا آن خبر، معتبر شمرده شود:

أ‌-        اتصال سند تا به معصوم علیه‌السلام و کامل‌بودن اسامی راویان در سلسله‌ی سند؛

ب‌-    احراز شرایط اعتبار راوی به لحاظ اوصاف و احوال او.

دانش رجال در تشخیص هر دو نکته نقش اساسی دارد.

عدم اتصال سند را گاه می‌توان با تعبیراتی واضح و صریح در سند، مانند «رفعه»، «عن بعض أصحابنا»، «عن رجلٍ» و یا عدم اِسناد حدیث، شناسایی کرد و گاه این انقطاع، نامحسوس (ارسال خفی) است که با دقت‌های رجالی قابل تشخیص خواهد بود.

ت‌-   هدف ابتدایی: تعیین اعتبار راوی

میزان اعتماد به یک راوی با شناخت وی قابل تشخیص است. دانش رجال به دنبال آن است که راوی را بشناسد و اتصال روایات او را، با توجه به طبقه‌ی زمانی و مکانی راوی و ارتباط او با دیگر راویان (اساتید و شاگردان)، تبیین کند و در نهایت به این پرسش پاسخ گوید که آیا یک راوی با این خصوصیات قابل اعتماد است یا خیر؟

مسائل علم رجال

هر دانشی، به تعبیر منطقی از قضایا و مسائل (گزاره‌های علمی) تشکیل شده است. به دیگر سخن به مجموعه‌ی قضایا و مسائل، که در راستای بر‌آوردن هدفی خاص در کنار هم قرار گرفته‌اند، دانش گفته می‌شود.

هر مسئله دارای موضوع، محمول (حکمی که بر آن موضوع جاری است) و نسبت (ارتباط ایجاد شده یا نفی شده بین محمول و موضوع) است.

موضوع دانش رجال «راوی» است و محمول آن «احوال راوی»، چه از نظر شناخت شخصی یا شناخت اوصاف روایی او.

برای نمونه در قضیه‌ی منطقی «زراره از اصحاب امام صادق علیه‌السلام است.» «زراره»، که یکی از راویان بزرگ است، موضوع قضیه و «از اصحاب امام صادق علیه‌السلام»، که بیانگر طبقه‌ی اوست، محمول قضیه و «است» بیانگر نسبت اثباتی است؛ یعنی بین موضوع (زراره) و محمول (امام صادق) ارتباط برقرار می‌کند.

به همین شکل در قضیه‌ی منطقی «زراره ثقه است»، یک مسئله‌ی رجالی تحلیل می‌شود. با این تفاوت که در مثال اول، به موقعیت زمانی (طبقه) زراره و در مثال دوم به وصف رجالی او (توثیق) اشاره شده است. در هر صورت همه‌ی موارد مذکور از مسائل رجالی هستند.

اشکال: از آنجا که مسائل هر علم باید کلی باشند، یعنی باید بر افراد جزئی دیگر، که زیر مجموعۀ آنها هستند، قابل صدق باشد، بنابراین مسائل علم رجال جزئی‌اند، چه اینکه پرداختن به احوالات روات، جزئی است.

پاسخ: اولاً شناخت احوال راویانی مثل زراره و محمد بن مسلم، ضابطه‌ای کلی را بیان می‌کند مبنی بر اینکه هر چه این راویان نقل می‌کنند، حجت و معتبر است و روایاتشان مقبول است. یا در مواردی که شخص ضعیف شمرده می‌شود، قاعده‌ای کلی استنباط می‌شود مبنی بر اینکه تمام آنچه که فلان راوی نقل کرده، غیرمعتبر است.

ثانیاً هیچ دلیلی بر لزوم کلی بودن مسائل هر علم وجود ندارد. در برخی از علوم این‌گونه است که موضوع مسائل کاملاً جزئی و شخصی است. مثلاً در علم نجوم از احوال خورشید و ماه و ... بحث می‌شود، در حالی که خورشید یک موضوع جزئی است نه کلی؛ آنچه که باید به عنوان ملاک مسائل علوم به حساب آید، نقش داشتن قضایای مطرح‌شده در دست‌یابی به هدف علم است؛ چه مسئله جزئی باشد و چه کلی.

موضوع علم رجال

موضوع دانش رجال راویان اخبار و احادیث است. اعم از راویانی که به صورت مستقیم از معصوم علیه‌السلام روایت می‌کنند یا با واسطه؛ و یا اینکه راوی سخنی از معصوم علیه‌السلام نقل نمی‌کند، ولی آنچه می‌گوید به گونه‌ای با معصوم علیه‌السلام ارتباط دارد.

در دانش رجال از خصوصیاتی که در ارزیابی گفته‌های این افراد مؤثر است، بحث می‌شود. بدیهی است که احوالی مانند شاعر بودن یا خوش‌خط بودن و ...، که در ارزیابی منقولات آنها تأثیری ندارد، از محدودۀ بررسی دانش رجال خارج است.

رابطه‌ی دانش رجال با سایر علوم همگن

دانش‌هایی که تا حدودی در کنار دانش رجال قرار دارند و باید نوع ارتباط دانش رجال با آنها تبیین و حدّ و مرز آن مشخص شود عبارت‌اند از:

1- تراجم 2- درایه یا مصطلحات 3- تاریخ

1.       رابطه‌ی رجال و تراجم

دانش تراجم، که از آن به دانش سرگذشت‌نامه‌نویسی هم تعبیر می‌شود، از سه جهت با دانش رجال تفاوت دارد:

1.1.  از جهت موضوع: دانش تراجم هر شخصیتی را که از نظر اجتماعی، سیاسی، علمی، هنری، ادبی، صنعتی و... برجسته باشد در خود جای می‌دهد، اما دانش رجال تنها حیثیت راوی‌بودن افراد را مدّ نظر قرار می‌دهد و فقط افرادی را شخصیت‌پردازی می‌کند که به نحوی در انتقال و نقل روایات معصومین علیهم‌السلام تأثیر‌گذارند. پس:

1.1.1.    در دانش رجال به برخی از شخصیتهای صرفاً سیاسی، نظامی و...، که راوی نیستند و در دانش تراجم ذکر شده‌اند، پرداخته نمی‌شود.

1.1.2.    در دانش تراجم به برخی از راویان که به علت کم‌روایت بودن و نداشتن شهرت شخصیت تأثیرگذار تاریخی ندارند پرداخته نمی‌شود، در حالی که دانش رجال این افراد را هم در بر می‌گیرد.

1.1.3.    در دانش تراجم به برخی راویان از این دیدگاه که از شخصیت علمی و اجتماعی و گاه سیاسی برخوردارند پرداخته می‌شود و دانش رجال نیز آنها را به عنوان راوی بررسی می‌کند.

بنابراین می‌توان به لحاظ منطقی نسبت بین موضوع دو علم را عموم و خصوص من وجه ذکر کرد.

1.2.  از جهت غرض و هدف: دانش رجال به دنبال شناسایی میزان اعتبار اخبار راوی است و برای دست‌یابی به این هدف تا حدودی به هویت‌شناسی راوی (نام، نسبت، طبقه، تعداد روایات و ...) نیاز دارد. اما دانش تراجم تنها شناخت احوال شخص را از جهت نقش او در اجتماع، سیاست، هنر، صنعت و... بر عهده دارد و به این منظور به گردآوری اطلاعات عمومی درباره‌ی شخص می‌پردازد.

1.3.  از جهت شیوه: با مراجعه به منابع این دو دانش در‌می‌یابیم که تنها به حکم بر وثاقت یا ضعف راوی، اکتفا شده است و سرگذشت تفصیلی از شخص وجود ندارد، اما در کتب تراجم، شرح حال افراد به تفصیل بیان شده است و این‌گونه کتاب‌ها اطلاعات جامعی در مورد افراد به دست می‌دهد.

2.       رابطه‌ی رجال و درایه (مصطلحات)

دانش درایه یا مصطلحات به دنبال این هدف است که تعاریف و ضوابطی ارائه کند که بر اساس آنها اقسام احادیث شناخته می‌شوند. به عبارت دیگر دانش درایه بر آن است که حدیث را با تمامی خصوصیات و احکامش بشناسد و حالات مختلف سند حدیث را تعیین کند.

این دانش به شناخت یک‌یک راویان نمی‌پردازد و تنها در حدّ تعیین ضوابط کلی (صحیح یا ضعیف ‌نامیدن حدیث) انجام وظیفه می‌کند. اما دانش رجال، راویان موجود در سند را یک به یک بررسی می‌کند و شرایط پیش‌گفته (امامی، عادل، ضابط، ثقه و ضعیف‌بودن) را در هر یک از ایشان اثبات می‌کند و با توجه به این اطلاعات رجالی، نوع حدیث در دانش درایه مشخص خواهد شد.

بدیهی است که دانش درایه علاوه بر اصطلاحات سندی، اصطلاحات متنی و شیوه‌های تحمل و آداب نقل حدیث را نیز بیان می‌کند. البته در این موارد هیچ‌گونه ارتباط مستقیمی بین این دو دانش وجود ندارد.

3.       رابطه‌ی رجال و تاریخ

مراد از تاریخ بحث از وقایع و اتفاقات از جهت خصوصیات زمانی آنها است.

به طور قطع عالم رجالی در بررسی احوال راوی و حکم به وثاقت یا ضعف و نیز اطمینان از اتصال اَسناد روایات او، به شرح حال، تعیین طبقه و برخی اطلاعات موجود در منابع تاریخی نیاز دارد. بنابراین استفاده از منابع تاریخی هم در تحقیقات رجالی مفید است.

همچنین تاریخ‌نگاران نیز در شناخت برخی وقایع و اتفاقات و تحقیق درباره‌ی آنها، از منابع رجالی بهره می‌برند؛ چه آنکه بخشی از تاریخ صدر اسلام و عصر حضور در روایات نقل شده و در شناخت روایات، آشنایی به احوال راویان لازم است؛ همچنان‌ که برخی اطلاعات تاریخی نیز در منابع رجالی به صورت پراکنده وجود دارد.

با توجه به نکات فوق روشن شد که ارتباط بین دانش رجال و تاریخ صرفاً از جهت استفاده از منابع یکدیگر در ضمن تحقیقات است و به لحاظ موضوع، هدف یا مسائل دیگری از این دست با هم مرتبط نیستند.

نتیجه آنکه:

1.       دانش رجال هیچ‌گونه ارتباط مستقیمی با فقه‌الحدیث ندارد؛

2.       دانش رجال با درایه در ارتباط مستقیم است؛

3.       دانش رجال نوعی ارتباط نظری با تاریخ حدیث دارد.(1)

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس سوم آشنایی با علم رجال / دانشکده علوم حدیث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد