آشنایی با علم رجال (4)- پیشینه‌ی دانش رجال

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

آشنایی با علم رجال (4)

پیشینه‌ی دانش رجال

تاریخچه‌ی پیدایش رجال در اهل سنت

سبب پیدایش دانش رجال و جرح و تعدیل راویان، استفاده از اسناد و تحقیق از رجال و راویان موجود در آنها است.

أ‌-    برخی اخبار بر این دلالت دارند که توجه به اسناد و سند‌خواهی از راویان از واپسین روزهای خلافت عثمان و در روزگار خلافت امام علی علیه‌السلام و با وقوع فتنه‌ها و دسته‌بندی‌های داخلی در میان مسلمانان آغاز شد. بنابراین سندخواهی و دقت در احوال راویان از دوره‌ی بزرگان تابعیان و اواخر عصر صحابه -حدود سال چهلم هجری- آغاز شد.

از دیدگاه اهل سنت پیش از این زمان انگیزه و دلیلی بر سندخواهی وجود نداشت؛ زیرا در آن عصر احادیثی که از پیامبر اکرم صل‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌شد، همه گزارش‌های برخی صحابه از یکدیگر بود که همه‌ی آنها عادل و معتمد بودند و هنوز عاملی برای دروغ‌پردازی در میان مسلمانان دیده نمی‌شد.

ب‌-   در گزارشی از مالک بن أنس (م 179 ﻫ) آمده است که: «نخستین کسی که حدیث را اسناد داد، ابن‌شهاب زهری (124 ﻫ) بود».

چنان‌که معروف است و از تاریخ وفات زهری هم پیدا است، وی از صغار تابعیان بوده است. این خبر دلالت دارد که در دوره‌ی صحابیان و بزرگان تابعیان صدر اسلام، اصلاً برای احادیث سند ذکر نمی‌شده است، تا چه رسد به اینکه درباره‌ی راویان موجود در سند تحقیق شود.

در ظاهر، این گزارش با گزارش دستۀ اول -که عصر سندخواهی و تحقیق در اسناد را در اواخر نیمه‌ی نخست سده‌ی اول هجری می‌داند- تناقض دارد؛ لیکن کلام مالک بن أنس را برخی از معاصران این‌گونه توجیه کرده‌اند که به سبب تأکیدی که زهری بر اِسناد و التزام و دقت در آن داشته است، مالک‌ وی را در سند‌آوری آغازگر دانسته وگرنه پیش از وی نیز اِسناد و سندخواهی وجود داشته است و شاید هم مراد مالک از این جمله، آغازگر بودن زهری در ذکر اسناد در میان اهالی شام بوده است؛

نخستین محققان در اسناد اهل سنت

از مجموعه‌ی نقلهای محدثان و عالمان رجال‌شناس اهل سنت، چنین به نظر می‌رسد که نخستین محققان در اسناد روایات، شعبی (م 103 ﻫ) و محمد بن سیرین (م 110 ﻫ) بوده‌اند. پس از آنان عالمان رجالی بزرگی ظهور کرده‌اند که اکنون نیز کم و بیش آرای رجالی آنها نقل می‌شود، ولی آنان کتاب‌های مدون رجالی نداشته‌اند. کسانی چون:

  • ابومحمد سلیمان بن مهران کوفی، معروف به أعمش (60 - 148 ﻫ)؛
  • ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوطی یمشی (80 - 150 ﻫ)؛
  • ابوبسطام شعبة بن حجاج بصری (80 یا 82 - 150 ﻫ )؛
  • ابوعمرو عبدالرحمان بن عمرو اوزاعی (88 - 157 ﻫ)؛
  • ابوعبدالله مالک بن أنس أصحابی (93 - 179 ﻫ)؛
  • ابوحارث لیث بن سعد بن عبدالرحمان مصری (94 - 175 ﻫ)؛
  • ابوعبدالله سفیان بن سعید ثوری (97 - 181 ﻫ)؛
  • ابومحمد سفیان بن عُیَینه هلالی کوفی (107 - 198 ﻫ)؛
  • ابوعبدالرحمان عبدالدین مبارک مروزی (118 - 181 ﻫ)؛
  • ابوسعید یحیی بن سعید قطان (120 - 198 ﻫ)؛
  • ابوسفیان وکیع بن جراح کوفی (129- 197 ﻫ)؛
  • ابوسعید عبدالرحمان بن مهدی بصری (135 - 198 ﻫ).

تاریخچه‌ی پیدایش رجال در تشیع

همچنان‌که در درس‌های نخستین آمد، اهل‌بیت علیهم‌السلام و در پیشاپیش ایشان امام علی علیه‌السلام، مردم را به شیوه‌ای عقلایی در احراز صدور روایات رهنمون شدند. امام علی علیه‌السلام، در روایتی راویان را به چهار دسته تقسیم کرده‌اند:

  1. راوی منافق: در دانش رجال از این اشخاص با تعبیر کذاب، وضاع و مانند آن یاد شده است.
  2. راوی غیر حافظ: کسانی که در نقلشان اشتباه زیاد دیده می‌شود و قدرت حفظ مناسبی ندارند.
  3. راوی غیر ضابط: کسانی که انواع حدیث را از هم تشخیص نمی‌دهند و ناسخ را از منسوخ نمی‌شناسند
  4. راوی ثقه‌ی ضابط حافظ: کسانی که نقل‌هایشان شرایط صدق را دارد و شروطی را که برای پذیرش روایت ضروری است دارند.

این تقسیم‌بندی چهارگانه در همان ابتدای تاریخ اسلام، مسئولیت خطیری بر عهده‌ی عالمان مسلمان نهاد، تا با شناخت دقیق از ناقلان و راویان اخبار، آموزه‌های دینی را از آنان فرا گیرند. اهل‌بیت علیهم‌السلام در دوره‌ی حضور خود در میان مسلمانان و در موقعیت‌های گوناگون اصحابشان را به این راه رهنمون شدند، تا در احوال راویان و ناقلان اخبار دقت کنند و هر روایتی را از هر کسی نپذیرند.

برخوردهای ائمه علیهم‌السلام با روایات بر اساس شناخت راویان

  1. تأیید صلاحیت روایی افراد خاص: در موارد بسیاری به توثیق‌هایی از ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام برمی‌خوریم که برخی کسان را واجد شرایطی می‌داند که پذیرش خبر به دارا بودن آن شرایط بسته است. معرفی افراد ثقه و معتمد به شیعیان، خود گویای این نکته است که صدور روایات را باید کاوید و بررسی کرد.
  2. رد صلاحیت عده‌ای از ناقلان اخبار: اهل بیت علیهم‌السلام در دوران حضورشان در میان مسلمانان، صلاحیت عده‌ای را نیز برای نقل خبر به صورتی رد کرده‌اند. این رد صلاحیت‌ها بیشتر به دلیل دروغ‌گو بودن آنان بوده است. امامان با این رویکرد خود، این نکته را گوشزد کرده‌‌‌اند که جعل، وضع و حدیث‌سازی نیز روندی متداول در میان برخی از راویان است که باید نسبت به احادیثی از این دست هشیار بود.
  3. ملاک قرار دادن صفات راویان در هنگام تعارض روایات: اصحاب ائمه با مراجعه به اهل بیت علیهم‌السلام به دنبال دست‌یابی به ملاک‌های برخورد با روایات متعارض بوده‌اند. با توجه به این نکته که تعارض هنگامی‌ مطرح است که حدیث به تنهایی و بدون در نظر گرفتن معارض معتبر باشد، امامان ما راه‌هایی را برای ترجیح یک روایت بر دیگری ارائه کرده‌اند، که مبتنی است بر ترجیح ویژگی‌های یک راوی بر ویژگی‌های راوی دیگر.
  4. تأیید کتب برخی راویان ثقه: در برخی از دوره‌های حضور ائمه در میان مردم، سنتِ عرضه‌ی کتاب بر معصوم دیده می‌شود. در بسیاری از این موارد امام، راوی را معتمد و کتابش را صحیح شمرده و راویان آن‌ را معتمد دانسته است.

پیدایش تألیفات رجالی در شیعه:

نخستین نگاشته‌های رجالی در این موضوع عبارت‌اند از:

  • کتاب الرجال، تألیف ابومحمد، عبدالله بن جبله کنانی (م 219ﻫ)؛
  • کتاب الرجال، تألیف حسن بن علی بن فضال (م 224 ﻫ)؛
  • کتاب الرجال، تألیف حسن بن محبوب سراد (م 224 ﻫ).

نکته: مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی بر آن است که نخستین کتاب رجالی شیعه کتاب تسمیة من شهد مع علی علیه‌السلام فی حروبه نگاشته‌ی منشی امیرالمؤمنین، عبیدالله بن ابی‌رافع است؛ در حالی که به نظر می‌رسد این کتاب دیوان (دفتر اداری) نظامیان شرکت‌کننده در جنگ های امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده است و در واقع تألیف رجالی به شمار نمی‌آید؛ اگرچه بهره‌های این کتاب را در پژوهشهای رجالی نمی‌توان انکار کرد.

خلاصه آنکه تألیفات رجالی از اواخر سده‌ی دوم شکل گرفت و از سده‌ی سوم به بعد تألیف در این حوزه به صورت جدی متداول شد.(1)

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس چهارم آشنایی با علم رجال / دانشکده‌ی علوم حدیث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد