آشنایی با علم رجال (۸)- ادله‌ی منکران دانش رجال؛ جهت دوم

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

آشنایی با علم رجال (8)

ادله‌ی منکران دانش رجال؛ جهت دوم

جهت دوم: فایده‌ی مورد نظر از دانش رجال دست‌نیافتنی است.

عده‌ای بر این باورند که بهره‌ی یاد شده از دانش رجال در عمل محقق نمی‌شود. این گروه در اثبات ادعای خود دلایلی آورده‌اند که اینک هر یک را جداگانه بازگو و بررسی می‌کنیم:

  1. دلیل نخست:

از آنجا که عدالت در نگاه رجالیان، معنای واحدی ندارد ناگزیر از تعدیل و توثیقی که در آثار آنان آمده است نمی‌توان بهره برد.

توضیح: به دلیل فاصله‌ی زمانی زیادی که میان ما و راویان اخبار است، شناخت ما از آنان تنها بر پایه‌ی داده‌هایی است که در منابع رجالی آمده است، اما با توجه به تعریف‌های گوناگونی که در طول تاریخ شیعه، از عدالت ارائه شده است ما اکنون نمی‌دانیم فلان دانشمند رجالی که در سده‌ی پنجم می‌زیسته، چه مفهومی را از عدالت در نظر گرفته است؛

این استدلال بخش مهمی از مباحث رجالی، یعنی تعدیل راویان، را زیر سئوال برده است.

پاسخ:

o    پاسخ نخست: تعدیلی که رجالی از یک راوی دارد، برای استفاده‌ی همه‌ی کسانی است که از کتاب رجالی بهره می‌برند؛ از این‌رو، آنان کتاب را بر پایه‌ی تعریف خود از عدالت نمی‌نوشتند؛ چه رجالیان به اختلاف آرایی که در این حوزه وجود دارد، آگاه بودند و در واقع همین که نویسندگان کتاب‌های رجالی تعریف خاصی را از عدالت بیان نکرده‌اند، نشان می‌دهد که بی‌گمان مراد ایشان همان معنای مشهور و شناخته‌شده میان دانشمندان این فن بوده است.(1)

o    پاسخ دوم: اگر منظور رجالی از عدالتی که درباره‌ی راوی ادعا کرده است، مفهوم خاصی از عدالت باشد، باید به صراحت آن معنی را بیان کند و گرنه به نوعی تدلیس (گمراه کردن و به اشتباه انداختن دیگران) دست زده است؛ در حالی که رجالیِ عادل تدلیس نمی‌کند.

o    پاسخ سوم: هنگامی که رجالی عادلی، خبر داد که فلان شخص، عدالت معتبر در شرع را دارا است، خبر او را می‌پذیرند بی‌آنکه در درستی و نادرستی ادّعایش تحقیق کنند و این نوع پذیرش، خود شاهد بر تصدیق ادعای او است و اینکه او همان مفهوم مشهور را از عدالت در نظر گرفته است.

o    پاسخ چهارم: عالمان رجالی اتفاق عملی داشته‌اند که با آنکه ایشان در بسیاری از نکات ریزِ دیگر، دقت‌های فراوانی دارند، امّا به تفاوت مفهومی عدالت، در تعدیل‌های رجالیان توجه نکرده‌اند. آنها تعدیل دیگران را پذیرفته‌اند و بر پایه‌ی توثیق و جرح آنان، راوی را توثیق یا تضعیف کرده‌اند. و این کاشف از آن است که به فرض دگرگونی‌ در تعریف لفظی عدالت، با این همه معنای واقعی عدالت، تغییر نکرده و تنها در تعریف‌ها تعبیرهای مختلف کم و زیاد شده‌اند.

نکته: دیدگاه دیگری هم در عدالت معتبر در راوی، وجود دارد که بر پایه‌ی آن، تنها وثاقت و معتمد‌بودن راوی در اخباری که نقل می‌کند کافی است. این دیدگاه وثاقت را به عدالتی تفسیر می‌کند که اعم از عدالت فقهی است. با این وصف معنای عدالت همان صداقت در خبر است، حتی اگر راوی امامی‌مذهب نباشد. بنابراین دیدگاه نیز جایی برای اشکال باقی نمی‌ماند؛ چرا که وثاقت به این معنی، مفهومی متغیر نداشته و در همه‌ی زمان‌ها معنای لغوی و عرفی ثابتی دارد.

با توجه به پاسخ‌های یادشده می‌توان دلیل نخست منکران دانش رجال را، که فایده‌ی این دانش را دست‌نیافتنی می‌دانستند، باطل دانست.

  1. دلیل دوم:

تنها راه شناخت راوی در عصر حاضر مراجعه به کتاب‌های رجالیان گذشته است.

توضیح: برای ما تنها مرجع شناخت احوال راویان کتاب‌های رجالی است، اما از سوی دیگر در مباحث‌ فقهی عصر گذشته، بیان شده است که به نوشته‌ها و شهادت‌های کتبی در مقام اثبات دعاوی نمی‌توان اعتماد کرد؛ زیرا احتمال خدشه‌داربودن نوشته‌ها و جعلی بودن اسناد مکتوب وجود دارد.

پاسخ:

o    اول: در بحث «مبنای اعتبار رأی رجالی» پی‌خواهیم برد که رأی رجالی از مقوله‌ی شهادت در مباحث فقهی نیست تا شرایط فقهی شهادت لازم آید؛ چه، پذیرفتنی‌نبودن شهادت کتبی از آرای مطرح در فقه است که همگان نیز آن را نپذیرفته‌اند.

o    دوم: از آنجا که انتساب کتاب های رجالی به نویسندگانشان قطعی است و از سویی این کتاب‌ها تحریف نشده‌اند و از طریق قرائت نویسندگان بر شاگردان و سماع آنان بر جای مانده است، نسبت به متواتر، مستفیض یا مشهور بودن این کتاب‌ها اطمینان عقلایی وجود دارد و این نوشته‌ها را در جایگاه شهادت شفاهی قرار می‌دهد.

  1. دلیل سوم:

اگر مبنای اعتبار نظر رجالی را همان شهادت بدانیم، پس ناگزیر باید شرایط قبول شهادت را دارا باشد.

توضیح: یکی از شرایط پذیرش شهادت، چنان‌که در بحث‌های فقهی نیز آمده است، اعتماد شاهد بر حس خود است نه بر حدس و اجتهاد. بنابراین با توجه به عم دسترس رجالیان به روات، در بسیاری از موارد آنها بر پایه‌ی اطلاعات خود از راویان به برداشت‌های شخصی و نتایج رجالی رسیده‌اند؛ حال اینکه آرای رجالیِ مستند به اجتهاد، حدس‌های نظری و برداشت‌های شخصی، بی‌اعتبارند.

پاسخ:

o    اول: در بحث فقهی شهادت، بیان شده است که شهادت باید درباره‌ی امر محسوس باشد و یا اگر خود حسی نیست، به اموری مستند باشد که نزدیک به محسوس هستند؛ مثلاً عدالت و شجاعت، قابل لمس، گفتنی، شنیدنی و دیدنی نیستند، ولی از بررسی برخی محسوسات به دست می‌آیند. هرگاه ببینیم کسی به انجام واجبات و دوری از گناهان کبیره، که از امور محسوس‌اند، پای‌بند است، به عدالت او پی می‌بریم؛ یا هرگاه ببنیم شخصی در میدان نبرد با دلاوری مبارزه می‌کند و کارهای خطرناک را بی‌باکانه انجام می‌دهد، شجاعت او را درمی‌یابیم. در این مثال‌ها، عدالت و شجاعت با آنکه خود محسوس نیستند، اما مستند آنها اموری محسوس هستند.

با توجه به مطالب فوق، همان‌گونه ‌که می‌توان عدالت راوی را از گذر معاصرت و معاشرت با وی به دست آورد، از قرائن و شواهدِ متواتر یا شهرت به عدالت در میان مردم نیز می‌توان عدالت وی را دریافت.

بی‌شک رجالیان بزرگ شیعه با توجه به ارتباط گسترده‌ای که با مشایخ و محدثان بزرگ داشته‌اند، از احوال راویان و ویژگی‌های آنان آگاهی یافته‌اند و بر پایه‌ی قرائن و شواهدی که از بزرگان آن روزگار به دستشان رسیده به وثاقت و میزان ضبط راویان حکم کرده‌اند.

o    دوم: به احتمال قوی شهادت این رجالیان درباره‌ی راویان، مستند به شنیده‌های آنها از استادان و استادان هم از استادانشان و... تا عصر راویان است و در آخرین حلقه‌ی سندِ آنها، کسانی قرار دارند که آگاهی خود را از راوی، از گذر معاصرت و معاشرت به دست آورده‌اند؛ پس در نهایت، شهادت این رجالیان مستند به حس و از گذر نقل رواییِ حال راویان است.

o    سوم: رجالیان به کتاب‌های رجالی‌ای که در عصر راویان نوشته شده است اعتماد کامل داشته‌اند؛ بنابراین در کتاب‌های رجالی معتبر شیعه، منقولاتِ کتاب‌های معاصرِ با راویان آمده است؛ از این رو در نهایت، نظرات رجالیان، به حس معاصران راویان مستند است.

خلاصه آنکه مستند نظرات رجالیان قدیم غالباً یکی از این موارد است:

1-   مراجعه به کتاب‌هایی که تا آن عصر در احوال راویان نوشته شده بود و انتساب آن کتاب‌ها نیز به نویسندگانشان قطعی بوده است.

2-      شنیدن اخبار مربوط به راویان از طریق اسناد معتبر.

3-      اعتماد عالمان پیش از آنها بر تواتر، استفاضه، شهرت عدالت، وثاقت یا ضعف راوی.

با توجه به این مستندات، باید شهادت رجالیان را به نوعی به حس مستند بدانیم نه به حدس و برداشت شخصی آنها و تنها در مواردی که تعبیر خاص رجالی، گویای نظر اجتهادی و شخصی او است، مستند نظر را برداشت شخصی وی می‌دانیم و در غیر آن، مستند نظر رجالی را شهادت حسی او می‌دانیم. امّا، چنان‌که قبلاً هم اشاره شد، نظر رجالی از نوع شهادت نیست.(1)

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس هشتم آشنایی با علم رجال / دانشکده‌ی علوم حدیث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد