آشنایی با علم رجال (۹و۱۰)- ادله‌ی منکران دانش رجال؛جهت سوم

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

آشنایی با علم رجال (9)

ادله‌ی منکران دانش رجال؛جهت سوم

جهت سوم: بی‌نیازی از دانش رجال

برخی از گروه‌هایی که بحث‌های رجالی را حرام نمی‌دانند (جهت اول) و از سوی دیگر دسترسی به فایده‌ی دانش رجال را نیز ناممکن نمی‌دانند (جهت دوم)، از دیدگاه دیگری با دانش رجال و فایده‌ی آن مخالفت کرده‌اند:

  1. دلیل نخست: شهرت

از این گروه برخی بر این باورند که برای شناخت خبر موثوق‌الصدور (یعنی خبری که به صدور آن اطمینان باشد) می‌توان به شهرت روایت در میان قدماء (مانند کلینی، صدوق، طوسی و...) بسنده کرد و نیازی نیست یک‌یک راویان را بررسی نمود؛ بنابراین در اعتباریابی حدیث از دانش رجال و بررسی سندی بی‌نیازیم.

توضیح: در دانش اصول فقه، شهرت که به عنوان ادلّه‌ای شرعی بررسی می‌شود را به سه گونه دسته‌بندی کرده‌اند:

أ‌-       شهرت روایی: شهرت حدیث و شیوع نقل آن به وسیله‌ی استادان و مشایخ حدیث.

به بیان دیگر نقل حدیث در کتاب‌هایی چون کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الأحکام و...، نشانگر شهرت روایت است.

ب‌-   شهرت عملی: شیوع و شهرت اعتماد بر روایت.

به بیان دیگر اعتماد فقیهان بزرگ و عالمان دانش‌های گوناگون بر حدیث و استناد آرا و نظراتشان بر حدیثی خاص، نشان می‌دهد آنها بر آن حدیث اعتماد کرده و اعتبار آن را محرز دانسته‌اند. در این نوع از شهرت استناد آرا به حدیثی خاص کاملاً روشن است.

ت‌-   شهرت فتوایی: به معنی شهرت و متداول بودن یک فتوا در میان عالمان و فقیهان است.

به بیان دیگر وقتی فتوای خاصی را فقیهان بسیاری صادر کرده‌ باشند به گونه‌ای که آن فتوا به عنوان نظریه‌ی مشهور شناخته ‌شود، گفته می‌شود آن فتوا و حکم شهرت فتوایی دارد، اما استناد آن فتوا به روایت مورد نظر روشن نیست؛ بر خلاف شهرت عملی.

اکثر اصولیان اعتبار مستقلی برای هیچ یک از انواع شهرت قایل نشده‌اند؛ یعنی از نظر ایشان نمی‌توان به هیچ یک از انواع شهرت، به عنوان دلیلی مستقل در استدلال‌ها، استناد جست، اما بسیاری از ایشان شهرت عملی را، در مقام استناد نظریه‌ی خود به روایتی خاص، نشانگر اعتبار آن روایت می‌دانند؛ به گونه‌ای که دیگر نیازی نمی‌بینند، رجال و راویان مندرج در سند روایت را بررسی کنند؛ حتی روایت ضعیف نیز از گذر این شهرت اعتبار می‌یابد. برخی نیز شهرت روایی را معتبر دانسته‌ و برای اثبات آن به برخی از روایات استناد کرده‌اند. و به تعبیر دیگر روایت مشهور را از مصادیق روایت موثوق‌الصدور می‌دانند.

نتیجه آنکه برای شناخت حدیث موثوق‌الصدور از بررسی‌های رجالی نسبت به تک‌تک راویان بی‌نیازیم و بلکه شهرت روایت یا شهرت استناد عملی به یک روایت، در مقام شناخت اعتبار آن روایت کافی است.

پاسخ:

  • اول: هر کس به روایات مراجعه کند به سادگی این نکته را در می‌یابد که شهرت، همۀ روایات را در بر نمی‌گیرد. بسیاری از روایات نه نقل آنها شهرت دارد، نه عمل به آنها و نه فتوای موافق با آنها؛ بنابراین اعتماد به شهرت در اعتبار بخشی به حدیث -بر فرض قبول اصل ادعا- در همه‌ی روایات کارساز نیست.
  • دوم: در مواردی میان روایات تعارض و اختلاف وجود دارد. ترجیح یک روایت بر روایت دیگر در هنگام تعارض، بیشتر با رویکرد به صفات راوی صورت می‌گیرد. در واقع صفات راوی برای ‌حل تعارض، ذکر شده است نه شهرت روایی حدیث؛ حتی مرجّحات متنی روایات هم با راویان در ارتباط است؛ مثلاً احراز تقیه‌ای بودن یا نبودن حدیث، با نظر به قراینی است که بخش مهمی از آن درباره‌ی راویان است. همچنین شناخت صلاحیت علمی راوی و میزان دقت وی در روایت را می‌توان از دانش رجال انتظار داشت.
  • سوم: دلیل‌های روایی‌ای که در این موضوع به آنها استناد می‌شود، اثبات نمی‌کنند که اگر بدون تعارض هم یکی از انواع سه‌گانه‌ی شهرت وجود داشت، شرعاً و تعبداً باید بدان روایت عمل کرد.

البته در صورتی که شهرت در مورد یا مواردی موجب اطمینان به صدور روایت شود، بر پایه‌ی حصول اطمینان، معتبر خواهد بود، ولی این اطمینان موردی نمی‌تواند تمامی موارد شهرت را اعتبار بخشد. گذشته از آنکه حصول چنین اطمینانی، شرایط خاصی دارد که در دانش اصول فقه بیان شده است.

  1. دلیل دوم: وجود قراینی که صحت حدیث را اثبات می‌کند.

اخباریان مدعی شده‌اند که مراد از صحت در عصر اصحاب ائمه علیهم‌السلام همان صدور روایت است که با قراینی دست‌یافتنی است و حدیث صحیح اصطلاحی را آن‌گونه که در دانش «مصطلح الحدیث» آمده است نپذیرفته‌اند؛ به عبارت دیگر آنها معتقدند که حتماً لازم نیست تک‌ تک راویان سند، عادل و امامی باشند تا آن حدیث صحیح شمرده شود؛ بلکه اگر با قرائنی به صدور حدیث از معصوم علیه‌السلام یقین حاصل شود، صحیح خواهد بود، حتی اگر راویان آن عادل و امامی نباشند و درباره‌ی تک‌تک آنها بررسی‌های رجالی نشده باشد.

مولی محمد‌امین استرآبادی (م 1033 ﻫ) به عنوان سرکرده‌ی این گروه قراینی را از این دست برشمرده است:

أ‌-    ما در موارد بسیاری با قرینه‌های حالی و مقامی (قرینه‌هایی که با شواهد غیر لفظی شناخته می‌شود و از خصوصیات علمی حکایت می‌کند) و قرینه‌های گفتاری، یقین می‌کنیم که راوی در حکایت مطالب معتمد است، به گونه‌ای که به افتراء (نسبت دروغ و غیر واقع دادن) و یا حکایت آنچه که نزد او روشن و واضح نیست، تن نمی‌دهد. این‌چنین شخصی حتی اگر اعتقاد مذهبی فاسد، داشته یا در عمل فاسق باشد، می‌توان به او اعتماد کرد.

ب‌-   برخی از احادیث، برخی دیگر را تقویت می‌کنند.

توضیح: در برخی موضوعات اگرچه ممکن است احادیث ضعیف باشند اما گاه کثرت و هماهنگی این مجموعه احادیث ضعیف، می‌تواند موجب اطمینان به صدور برخی از آن مجموعه روایات شود. در این صورت تعاضد، یعنی همکاری و همیاری احادیث با یکدیگر، به نوعی موجب می‌شود‌ احتمال صدور حدیث تقویت شود.

ت‌-  نقلی که عالمی ثقه و پرهیزگار از کتاب اصل یا روایت شخصی در کتاب خود آورده است. کتابی که برای راهنمایی مردمان نگاشته و مرجعی است برای شیعیان. با یادکرد این نکته که برای وی، این امکان فراهم بوده است که از چگونگی آن اصل یا روایت، اطلاع یابد و احکام را به طور قطعی از ائمه علیهم‌السلام گرفته باشد

توضیح: در این موارد مثلاً اگر عالم ثقه و با تقوایی همچون کلینی، شیخ صدوق یا بزرگان دیگر، بر کتاب یا روایت شخصی اعتماد کنند، ما نیز می‌توانیم به دلیل اعتمادی که به آنها داریم اعتماد آنها را برای خودمان معتبر و حجت بشماریم و حدیث یا کتاب حدیثی منبع این بزرگان را معتبر بدانیم.

ث‌-  استناد و استدلال عالم ثقه و پرهیزگار به احادیث همان اصل یا روایت؛ با اینکه برای وی امکان استناد و استدلال به روایات دیگری، که آنها هم صحیح هستند، وجود داشته است.

توضیح: روشن است که در مقام استدلال، عالمان به دنبال آن‌اند که صحیح‌ترین و قوی‌ترین دلیل را به عنوان مستند خود برگزینند. حال اگر عالم فقیهی در مقام استدلال با وجود روایات صحیح دیگر، به روایتی استناد کرد، نشان از این دارد که روایتی که بدان استدلال شده، معتبرتر است یا دست‌کم از صحیح بودن آن پرده بر‌می‌گیرد.

ج‌-   وجود حدیث در یکی از دو کتاب شیخ طوسی (تهذیب‌الأحکام و استبصار) و در کتاب کافی و من لایحضره الفقیه، زیرا صاحبان این کتاب‌ها به صحیح‌بودن احادیث کتاب‌هایشان گواهی داده‌اند و یا بر اینکه این کتاب‌ها از همان اصولی (کتابهای اصلی) گرفته ‌شده که بر صحت آنها اتفاق نظر وجود دارد، شهادت داده‌اند.

توضیح: بر اساس این قرینه گواهی مؤلفان کتب اربعه‌ی حدیثی به صحت روایات کتاب‌های خود یا گواهی به صحت منابعی که روایات را از آنها برگرفته‌اند، ملاک اعتبار و اعتماد قرار گرفته است.

ح‌-     راوی حدیث از جماعتی باشد که شیعه بر تصحیح روایات ایشان اجماع دارد.

توضیح: یکی از نظریات توثیق راویان، به عنوان اصحاب اجماع شهرت دارد. این گروه همان فقیهان اصحاب ائمه علیهم‌السلام از امام باقر علیه‌السلام تا امام رضا علیه‌السلام هستند که کتاب‌های مهم حدیثی داشته‌اند. بحث‌های گسترده و دیدگاه‌های گوناگونی دراین‌باره وجود دارد. یکی آنکه شیعه اجماع و اتفاق دارد که روایات اصحاب اجماع، صحیح است.

خ‌-   راوی حدیث از گروهی باشد که برخی از امامان درباره‌ی آنها گفته‌اند: «از ثقات امین هستند» یا «از ایشان شاخصه‌های دینتان را فرا بگیرید» یا «اینها امین‌های خداوند در زمین هستند» و...

توضیح: عبارت‌های یادشده تنها از توثیق و اعتماد ائمه علیهم‌السلام نسبت به این اشخاص حکایت می‌کنند و قرینه‌ای هستند بر صحت روایات آنان، اما بر اساس دیدگاه اخباریان روایات چنین اشخاصی از بررسی‌های رجالی و سندی تک‌تک راویان تا به معصوم علیه‌السلام بی‌نیاز است؛ بلکه صرفاً وجود این اشخاص در اسناد روایات، موجب اعتبار آن روایت می‌شود.

در نهایت، حاصل کلام استرآبادی این است که وجود این قرینه‌ها احتمال افترا و دروغ و جَعل حدیث را از راوی، نفی می‌کند و موجب می‌شود صدور حدیث از معصوم علیه‌السلام به اثبات برسد.

اشکال:

استرآبادی اشکالی را مطرح می‌کند که با این قرینه‌ها نیز باز احتمال سهو و اشتباه راویان وجود دارد و از این‌ رو به صرف این قرینه‌ها نمی‌توان به حدیث اطمینان کرد.

پاسخ:

استرآبادی در مقام پاسخ می‌گوید این احتمال هم به سه شکل مرتفع می‌شود:

  1. در کنار هم قرار گرفتن احادیث و مقابله‌ی آنها با یکدیگر، احتمال اشتباه را از میان می‌برد.
  2. روایاتی که به صورت پرسش و پاسخ آمده‌اند، قرینه‌های خوبی در کشف اشتباهات هستند؛ بدین‌سان که در این‌گونه روایات مطابقت پرسش‌ها و پاسخ‌ها با هم، احتمال اشتباه را از میان می‌برد.
  3. تناسب و هماهنگی در اجزای حدیث، قرینه بر عدم احتمال اشتباه خواهد بود.

جمع‌بندی

از عبارات استرآبادی چنین نتیجه گرفته می‌‌شود که ارزش‌یابی حدیث لزوماً به بررسی‌های سندی و بازکاوی حال یکایک راویان وابسته نیست؛ بلکه قراین دیگری وجود دارد که می‌تواند در شناخت حدیث و ارزیابی آن ملاک عمل قرار گیرد. وی ملاک و معیار را در ارزیابی، همان صحت به معنی قدمایی آن (اطمینان به صدور روایت از معصوم) می‌داند. این نوع صحت بر پایه‌ی قراین، دست‌یافتنی است و احراز صدور روایت از معصوم (علیه السلام) را مدّ نظر دارد. بدیهی است که اثبات صدور حدیث به وثاقت یک‌یک راویان وابسته نیست.

نکته

با توجه به این استدلال اخباریان نیاز به دانش رجال و شناخت راویان، شکل و گونه‌ی خاصی به خود می‌گیرد. بر اساس این دیدگاه این پرسش جدی مطرح می‌شود که «نقش دانش رجال چیست؟»

شیخ محمد بن حسن حر عاملی (م 1104 ﻫ) در خاتمه‌ی وسایل‌الشیعه، نقش دانش رجال را این‌گونه توضیح می‌دهد:

بحث از احوال راویان فوایدی دارد که عبارت‌اند از:

  1. آگاهی یافتن از برخی قرینه‌ها که قدما آنها را می‌شناختند و بر پایه‌ی آنها به اعتبار روایت حکم می‌کردند.
  2. راهیابی به قرینه‌های بسیاری که بر صدور حدیث دلالت دارند.
  3. امکان یافتن ترجیح برخی روایات بر روایات دیگر در هنگام تعارض؛ البته در صورتی که مرجّح قوی‌تری نباشد.
  4. امکان اثبات تواتر از طریق نقل گروهی، حتی اگر کم باشند؛ چه برای تواتر عدد مشخصی تعیین نشده است و این عدد با توجه به احوال راویان و میزان اعتماد به آنها متغیر است. ملاک تواتر، آن است که هر جا تبانی و قرارگذاشتن بر دروغ به طور عادی محال شد، در آن مورد تواتر ثابت می‌شود.
  5. شناخت دقیق کتاب‌هایی که برآنیم از آنها نقل و یا بدانها عمل کنیم؛ پس اگر راوی کتاب و مؤلّفش ثقه و معتمد باشد به کتاب او عمل می‌شود و گرنه به کتاب او اعتماد نمی‌شود.

  1. دلیل سوم: اعتماد کامل بر کتب اربعه‌ی حدیثی

همه‌ی اخباریان به این دیدگاه باور دارند که روایات کتب اربعه‌ی حدیث همگی معتبرند، اما در بیان چگونگی آن تفاوتهای دقیقی وجود دارد. آنها سه دیدگاه را مطرح می‌کنند:

أ‌-       دیدگاه نخست: احادیث کتب اربعه قطعاً از معصوم علیه‌السلام صادر شده‌اند.

ب‌-   دیدگاه دوم: به صدور احادیث این کتاب ها از ائمه علیهم‌السلام اطمینان وجود دارد.

توضیح:

در دیدگاه نخست مطرح شده است که قطع و یقین وجود دارد که همه‌ی روایات از گفته یا عملکرد معصوم علیه‌السلام حکایت می‌کند و هیچ‌گونه احتمال خطا و اشتباهی در آن راه ندارد و در دیدگاه دوم اطمینان، به صدور روایات کتب اربعه مطرح شده است که از آن به علم و یقین عرفی هم تعبیر می‌شود.

دلایل این دیدگاه:

1)      زمان‌بری تألیف این کتاب‌ها و دقت نویسندگانشان.

2)      مرحوم کلینی کتابش را به برخی نایبان خاص حضرت ولی عصر (عج) عرضه کرده‌اند.

3)      حضرت مهدی (عج) فرمودند (یا بر نسخه‌ی کتاب کافی) نوشته‌اند: «إنَّ هذا کافٍ لِشِیعَتِنا»

4)      احادیثی که در کافی با تعبیر «قال العالمُ علیه السلام» آمده، سخنان امام عصر (عجل اللـه تعالی فرجه الشریف)است.

البته به هیچ‌یک از این ادعاها نمی‌توان اعتماد کرد؛ زیرا دلیل و مستندی ندارند.

گذشته از آن، نکات زیر را نیز می‌توان برای نقض این ادعاها مطرح کرد:

1)   وجود احادیث متعارض در این کتاب‌ها؛ چه تعارض در سخنی که واقعاً از امام علیه‌السلام صادر شده‌ بی‌معنی است. گفتنی است که این قاعده درباره‌ی احادیث تقیه‌ای استثناپذیر است؛ زیرا هدف از روایات تقیه‌ای بیان واقع نیست.

2)      بی‌اعتمادی صاحبان این کتاب‌ها به برخی از روایات کتاب‌های خود؛ که این با قطعی‌الصدور بودن روایات کتب اربعه سازگار نیست.

3)   اگر قطعی‌الصدور بودن روایات کتب اربعه را بپذیریم، بی‌گمان مؤلفان کتاب‌های من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار نیز، که بخشی از اسناد را در آخر کتاب به عنوان مشیخه آورده‌اند، کار بیهوده‌ای کرده‌اند؛ چه اگر احادیث این کتاب‌ها قطعی‌الصدور باشد، دیگر به ذکر اسناد در این کتاب‌ها نیازی نیست.

4)   برخی از صاحبان کتب اربعه، احادیث کتاب‌های دیگر را نقد و بلکه رد کرده‌اند؛ برخورد این‌گونه‌ی نویسندگان کتب اربعه با روایات دیگر، خود گواه آن است که صدور روایات این کتاب‌ها از جانب معصوم علیه‌السلام قطعی نیست.

ت‌-   دیدگاه سوم: احادیث کتب اربعه صحیح‌اند.

توضیح:

 گروهی از اخباریان از افراط در معتبردانستن احادیث کتب اربعه و ادعای قطع و یقین به صدور تمامی روایات آنها، دست برداشته، ادعای صحیح بودن احادیث این کتاب‌ها را مطرح کرده‌اند؛ به این معنی که تمامی روایات کتب اربعه را حجت و معتبر دانسته و آنها را از بررسی‌های سندی و رجالی بی‌نیاز می‌دانند.

بر پایه‌ی این دیدگاه دیگر اشکال وجود احادیث متعارض در این کتاب‌ها، وارد نیست؛ چه بر پایه‌ی روایات صحیحی که در همین کتاب‌ها نقل شده، راه علاج تعارض در احادیث بیان شده است. پیدا است که پس از تعارض احادیث، ضوابط و قواعد رفع آن، که ائمه علیهم‌السلام بیان کرده‌اند، اجرا خواهد شد و سپس روایت معتبر قطعی شناسایی می‌شود.

برخی از اخباریان راهکار تخییر بین روایات را به عنوان ضابطه‌ای در برخورد با روایات متعارض برگزیده‌اند؛ به دیگر سخن ترجیح یک روایت بر روایت دیگر به خود شخص سپرده می‌شود تا بنا بر ملاک‌های خود یکی از آنها را برگزیند و بر دیگری ترجیح دهد، اما برخی دیگر، مرجّحات موجود در روایات را، ملاک عمل خود قرار داده‌اند و آن را به انتخاب فرد واگذار نکرده‌اند. این گروه برای اثبات ادعای خود مبنی بر صحت روایات کتب اربعه استدلال‌هایی کرده‌اند که مهم‌ترین آنها را بررسی خواهیم کرد.

جمع‌بندی دلیل سوم

مهم‌ترین ادعای اخباریان در حوزه‌ی مصادر و منابع حدیثی، اعتبار روایات کتب اربعه است؛ برخی احادیث این کتاب‌ها را قطعی‌الصدور می‌دانند، برخی به صدور آن اطمینان دارند و برخی صحت احادیث آنها را مدعی شده‌اند. تفاوت این سه دیدگاه بدین شرح است:

1)   ادعای قطعی‌الصدور بودن روایات، به این معنا است که قطع و یقین داریم همه‌ی این روایات از گفته یا عملکرد معصوم حکایت می‌کند.

2)   ادعای اطمینان به صدور روایات، بر این پایه است که اگرچه، قطع و یقین کامل و صددرصد به صدور همه‌ی روایات نیست، اما نوعاً نسبت به صدور روایات موجود در کتاب اطمینان وجود دارد؛ یعنی هر چند که این اطمینان و علم به درجۀ قطع و یقین کامل نمی‌رسد، اما میزان آن چنان بالا و نزدیک به یقین کامل است که در عرف و عموم مردم احتمال اشتباه در آن را نادیده می‌گیرند.

3)   ادعای صحت روایت‌های کتب اربعه، بر پایه‌ی شهادت نویسندگان آنها بر صحت احادیث استوار است؛ اگرچه نسبت به صدور آنها قطع وجود ندارد، اما به هر حال آنچه که در منابع مهم تاریخ حدیث، اصول فقه و... به اخباریان نسبت داده می‌شود، ادعای قطعی‌الصدور بودن احادیث کتب اربعه است که گاه به صورت تسامحی بر ادعای صحت روایات کتب اربعه اطلاق می‌شود.

وجه مشترک هر سه دیدگاه، رد نیاز همیشگی به دانش رجال و باورمندی به این نکته است که تنها کاربرد دانش رجال در هنگام تعارض روایات -بنابر دستور ائمه علیهم‌السلام به بهره‌گیری از ترجیحات سندی- و یا در قرینه‌یابی نسبت به کتاب‌ها و راویان است.(1)

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس نهم و دهم آشنایی با علم رجال / دانشکده‌ی علوم حدیث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد