اصول فقه (1)- مقدمات

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

اصول فقه (1)

مقدمات

درآمد

دانش اصول فقه از جمله دانش‌هایی است که

اول: برای تفسیر گزاره‌های نقلی دین؛

دوم: برای شناخت منابع معتبر دینی، قواعد مختلفی را گرد آورده و مورد بحث قرار می‌دهد.

این دو وظیفه‌ی مهم دانش اصول فقه، نه تنها در حوزه‌ی فقه که در دیگر دانش‌های نقلی هم کاربرد دارد.

 

تعریف اصول فقه

دانش فقه

فقه دانشی است که به شناخت احکام شرعی فرعی از ادلّه‌ی تفصیلی آنها، می پردازد.

توضیح اجزای تعریف:

1.       احکام: احکام را به دو دسته تقسیم‌بندی می‌کنند:

1.1.   احکام تکلیفی: مجموعه‌ی امر و نهی‌ها (وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه).

1.2.   احکام وضعی: چگونگی ارتباط حقوقی انسان‌ها با یکدیگر (ولایت و زوجیت، ملکیت)

2.       شرعی: تمامی احکامی که از نوع عقلیِ صرف نیستند و از سوی شریعت پذیرفته شده و به شارع منسوب‌اند.

3.       فرعی: این قید، احکام بنیادین اعتقادی، را از گستره‌ی تعریف خارج می‌کند.

4.       ادلّه‌ی تفصیلی: این قید، علم مقلدان به احکام شرعی را از دایره‌ی تعریف خارج می‌کند؛

دانش اصول فقه

اصول فقه، مجموعه قواعدی است که با بهره‌گیری از آنها می‌توان احکام شرعی فرعی را از ادلّه‌ی تفصیلی استنباط کرد.

توضیح دو تعبیر:

1-      قواعد: در اصول فقه، قواعد و قوانین مورد استفاده در استدلال فقهی، مطرح می‌شوند و قواعد مورد پذیرش به فقیه معرفی می‌شود.

2-   استنباط: این واژه به معنی استخراج است. این قید بیانگر آن است که فقیه با استفاده از قواعد اصولی در پی به دست آوردن نظر شریعت در موضوعات مختلف، از لابه‌لای منابع است. فقیه با این قواعد، از آیات قرآن یا احادیث یا اجماع یا عقل بهره می‌گیرد و منظور شریعت را درمی‌یابد. بنابراین می‌توان دانش اصول فقه را به اختصار، قواعد استنباط احکام شرعی فرعی، نامید.

هدف دانش اصول فقه

هدف نهایی این دانش، شناخت شیوه و مبانی به دست آوردن احکام شرعی از ادلّه است.

موضوع دانش اصول

محورهایی که موضوع یک دانش قرار می‌گیرند، دو ویژگی دارند:

1-      باید وجود آن موضوع محوری مسلّم فرض شود،

2-      در عالم واقع به صورت عینی وجود داشته باشد و یا در عالم اعتبار، علم، وجود آن را اثبات کرده باشد.

موضوع اصول فقه، را سه گونه دانسته‌اند:

1-      ادله‌ی چهارگانه؛ یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل؛

2-      هر آنچه که در فقه به صورت دلیل مطرح می‌شود؛

3-      هر آنچه که در فقه حجّت است و کاربرد فقهی دارد.

بسیاری از عالمان اصولی معاصر، سومین گزینه را به عنوان موضوع علم اصول فقه پذیرفته‌اند.

توضیح

نوعی از قواعد و مسائل وجود دارند که می‌توانند در رسیدن به هدف دانش اصول فقه، در این دانش مطرح شوند و کار آمد باشند. تمامی این قواعد، دربارۀ منابع معتبر (حجت) در فقه و شیوه و ضوابط استفاده از آنها بحث می‌کنند. از این ‌رو، حجت در فقه را می‌توان محور اصلی مسائل اصولی دانست.

به باور فقیهان بزرگی چون امام خمینی و آیت الله خویی، اگر چه وجود موضوع در دانش فقه لازم است، اما تعریف یک موضوع خاص برای این دانش ضروری نیست. و همان یکسانی در هدف و هم جهت بودن مسائل، می‌تواند اساس گرد آمدن آنها در یک دانش باشد.

 

مسائل دانش اصول فقه

مسائل اصول فقه، مباحثی هستند که یکی از وظایف زیر را در راستای رسیدن به هدف دانش اصول به عهده دارند:

1-      بررسی حجیّت و اعتبار هر آنچه که ممکن است شایستگی به‌کارگیری در استدلال‌های فقهی را داشته باشد.

2-      تبیین مباحث الفاظ و تعیین شیوه‌ی استفاده از الفاظ قرآن و سنت؛

3-   تعیین وظیفه‌ی عملی مکلفین در صورتی که دلیل‌های فقهی در یک موضوع به صراحت سخن نگفته باشند. در چنین مواقعی مکلف باید قانون شریعت و تکلیف خود را بداند.

4-   تعارض و اختلاف دلیل‌های شرعی در یک موضوع نیز از جمله حالات و عوارضی است که گاه در استدلال‌های فقهی خودنمایی می‌کند. تعیین وظیفه در چنین حالاتی نیز به دوش اصول فقه است.

قواعد اصولی، قواعد فقهی و مسائل فقهی

اول: قواعد فقهی

قواعد فقهی، آن دسته از قانون‌هایی هستند که از دلیل یا حجت در فقه بحث نمی‌کنند؛ بلکه در نوع خاصّی از مباحث فقهی به عنوان مسائل کلی آن موضوع، مطرح می‌شوند و در زیر مجموعه‌ی خود از مسائل فرعی بسیاری گره‌گشایی می‌کنند.

برای نمونه قاعده‌ی «لا ضَرَرَ وَ لا ضِرارَ فی الإسلامِ»، به عنوان یک مسئله‌ی کلی مطرح می‌شود و در موارد دیگری که به موضوعات ضرری نظر دارد قابل اجرا است. اگرچه این قاعده در قیاس استنباط حکم شرعی از ادلّۀ چهارگانه قرار نمی‌گیرد، بلکه خود یک مسئلۀ فقهی کلی برگرفته از دلیل سنت است که بر موضوعات ریز دیگر نیز قابل انطباق است.

دوم: مسائل فقهی

احکامی را که درباره‌ی مسائل جزئی و فرعی فقهی صادر می‌شوند، مسائل فقهی می‌نامند. برای نمونه حرمت سه بار شستن عضو وضو یا بیش از آن، یک مسئله‌ی فقهی جزئی در یک موضوع خاص است و در تبیین دیگر مسائل فقهی نقشی ندارد.

بنابراین:

قواعد اصولی، مجموعه‌ای از قواعد کلی هستند که می‌توانند در قیاس استنباط مسائل فقهی در موضوعات مختلف به کار گرفته شوند و اجرای آنها به مجتهد اختصاص دارد.

قواعد فقهی، مسائل کلی فقهی هستند که در برخی موضوعات خاصّ، مانند مباحث طهارت یا مباحث قضاوت، بر مصادیق مختلف قابل تطبیق‌اند و در قیاس استنباط قرار نمی‌گیرند. استفاده از این قواعد فقهی به مجتهد اختصاص ندارد، بلکه توسط مکلفین هم قابل تطبیق بر مصادیق است.

مسائل فقهی، احکامی هستند که برای موضوعات خاص و مشخص بیان شده‌اند و در موضوعات و مسائل دیگر جاری نیستند. 

تاریخچه‌ی دانش اصول فقه

سیر پیشرفت و تکامل دانش اصول را می‌توان به چهار دورۀ اصلی تقسیم کرد:

الف) دوران قبل از نگارش‌های اصولی (از دوران صادقین علیهما السلام تا آغاز قرن چهارم)

هسته‌ی اولیه‌ی اندیشه‌ی اصولی امامیه، نزد فقیهان اصحاب ائمه در زمان امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) پیدا می‌شود؛ به گونه‌ای که از این دو امام بزرگوار به عنوان پایه‌گذاران دانش اصول یاد کرده‌اند. شواهد متعددی گواه راستی این مدعا است؛ به عنوان نمونه:

1-   روایاتی که صادقین علیهما السلام خطاب به فقیهان اصحاب خویش بیان کرده‌‌اند و این روایات، پیوندی کامل با بعضی از مباحث اصولی دارد.

2-   انتساب پاره‌ای از کتب اولیه به برخی از اصحاب ائمه؛ مثلا کتاب الفاظ و مباحث‌ها، منسوب به هشام بن حکم و اختلاف الحدیث، منسوب به یونس بن عبدالرحمن؛ در این کتاب‌ها مباحثی آمده اند که بعدها در دایره‌ی دانشی به نام اصول فقه قرار گرفتند.

 

ب) دوران آغاز نگارش‌های اصولی (قرن چهارم)

در این دوره، دانشمندان امامیه به نگارش آثار اصولی پرداختند.

  • ابن ابی‌عقیل عمانی
  • ابن‌جنید اسکافی
  • شیخ مفید (أصول الفقه و التذکره)
  • سید مرتضی (الذریعة إلی أصول الشریعه و جواب المسائل التبانیّات)

ج) دوران تحول و شکوفایی دانش اصول (از قرن پنجم تا قرن سیزدهم)

  • ظهور شیخ طوسی (کتاب العدة فی أصول الفقه (عدة الأصول))
  • پیدایش مکتب حلّه
  • ظهور محقق حلّی (م 676 ﻫ) (کتاب معارج الأصول)
  • ظهور علامه حلّی (م 726 ﻫ) (کتاب مبادی الأصول)

از نگاشته‌های مشهور این دوره:

  • معالم الدین و ملاذ المجتهدین اثر شیخ حسن، فرزند شهید ثانی

د) دوران تکامل دانش اصول (از ابتدای قرن سیزدهم تا دوران معاصر)

  • ظهور وحید بهبهانی (م 1208 ﻫ) (کتاب الفوائد الحائریة الأصولیه)

فعالیت‌های او در دو زمینه‌ی اصلی بود:

1-      پرورش شاگردان زبده و برجسته؛

2-      مبارزه با جریان اخباری‌گرایی.

  • ظهور میرزای قمی (صاحب قوانین الأصول)
  • ظهور شیخ محمد حسن نجفی (صاحب کتاب جواهر الکلام)
  • ظهور شیخ مرتضی انصاری

شیوه‌ی تدوین اصول فقه

از آغاز تدوین اصول فقه، شیوه‌ی خاصی در چینش و باب‌بندی مطالب آن به کار گرفته شد. این شیوه‌ی تدوین به قرار زیر است:

1-      مقدمات:

1.1.   تعریف اصول فقه

1.2.   مقدمات شناخت آن

1.3.   برخی از مباحث لغوی

2.       مباحث الفاظ:

2.1.   اوامر؛

2.2.   نواهی؛

2.3.   مفاهیم؛

2.4.   عموم و خصوص؛

2.5.   مطلق و مقیّد.

3.       مباحث ادلّه یا حجج:

3.1.   احکام قطع به تکلیف؛

3.2.   احکام ظنّ به تکلیف(بحث قرآن، خبر واحد، اجماع، ظواهر و...)

3.3.   احکام شک (مباحث اصول عملیه: اصل برائت، اصل احتیاط، اصل تخییر و اصل استصحاب)

4.       خاتمه:

4.1.   تعارض ادلّه‌ی شرعی

4.2.   اجتهاد و تقلید(1)

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس اول اصول فقه 1 / دانشکده علوم حدیث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد