آشنایی با فلسفه‌ی اسلامی (8)- حکمت متعالیه (2)

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

آشنایی با فلسفه‌ی اسلامی (8)

حکمت متعالیه (2)

 

تقسیم‌بندی علوم از منظر ملاصدرا

ملاصدرا تقسیمات مختلفی برای علم بیان کرده است.

در فصل مقدماتی از کتاب اسفار، به پیروی از مشائیان:

1-      حکمت نظری (ریاضیات، طبیعیات و فلسفه‌ی الهی)

2-      حکمت عملی (اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن)

در شرح و حاشیه‌ی شفا حکمت نظری را به چهار قسم تقسیم، و فلسفه‌ی اولی (مباحث کلی وجود) را از فلسفه‌ی الهی (مباحث مربوط به واجب‌الوجود) جدا می‌کند.

در کتاب مفاتیح الغیب:

1.       علم شرعی

1.1.   اصول دین

1.2.   فروع دین

2.       علم عقلی

در اکسیر العارفین:

1.       علم اخروی: شامل مباحث خدا، ملائکه، نبوت و معاد

2.       علم دنیوی: شامل

2.1.   علم‌الأقوال: ادبیات و منطق

2.2.   علم‌الأفعال: علم شریعت، طریقت و اخلاق

2.3.   علم‌الأحوال (الأفکار): علم حساب، هندسه، طبیعت، طب و علم حدود و براهین

مهم‌ترین کتاب‌های ملاصدرا

1-   اسفار: نام کامل این کتاب الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعه است. او در وجه نامیدن کتابش به اسفار عقلیه می‏گوید: عرفا در سیر و سلوک از چهار سفر یاد کرده‏اند:

1.       السفر من الخلق إلی الحق؛

2.       السفر بالحق فی الحق؛

3.       السفر من الحق الی الخلق بالحق؛

4.       السفر بالحق فی الخلق.

من این کتاب را بر طبق چهار سفر عرفا به صورت چهار سفر عقلی مرتب ساختم:

سفر نخست درباره‌ی وجود و عوارض ذاتی آن (امور عامه یا الهیات بالمعنی الاعم)، سفر دوم درباره‌ی علم طبیعی و طبیعیات (جواهر . اعراض)، سفر سوم در علم الهی (الهیات باالمعنی الاخص) و سفر چهارم در علم النفس و مبدا و معاد آن؛ البته میان این چهار سفر و سفرهای چهارگانه‌ی عرفا مطابقت کامل وجود ندارد.

2-      الشواهد الربوبیه: تلخیص و تلفیق‌‌گونه‌ای از اسفار

3-      مفاتیح الغیب: تلخیص مباحث اصلی حکمت متعالیه

4-      مبدا و معاد

5-      شرح اصول کافی

مبانی و آرای مهم حکمت متعالیه‏

مسائلی که در حکمت متعالیه مورد بحث قرار گرفته بسیار گسترده و از موضوعات طرح‏شده در فلسفه‌ی مشاء و اشراق بیشتر است؛ زیرا ملاصدرا، افزون بر طرح مسائل رایج فلسفه، با بررسی کلام و عرفان مسائل دیگری را نیز در فلسفه‌ی خویش وارد کرد. در اینجا تنها به چند مسئله از مبانی مهم این مکتب و ابتکارهای ملاصدرا اشاره می‏شود و احیاناً با برخی از آرای فیلسوفان گذشته مقایسه می‏گردد.

مباحث کلی وجود

برداشت ملاصدرا از وجود، اساس فلسفه‌ی او را تشکیل می‏دهد و بر این پایه کاخ اندیشه‏های خویش را برپا می‏سازد. می‏توان گفت جوهره‌ی حکمت متعالیه در نظریه‌ی وجودشناختی او خلاصه می‏شود. مهم‌ترین مسائل مربوط به وجود، مفهوم وجود، اصالت وجود و وحدت تشکیکی آن است که بر چند مسئله‌ی مقدماتی درباره‌ی مفهوم وجود استوار است.

از نظر ملاصدرا

  1. مفهوم وجود مفهومی بدیهی است؛
    • همه‌ی انسان‌ها بدون کمک گرفتن از مفاهیم دیگر تصور روشنی از مفهوم وجود و وجودداشتن دارند؛
    • مفهوم وجود نیازمند تعریف نیست؛
    • تعریف آن اساساً محال است؛ زیرا مفهومی روشن‌تر از مفهوم وجود در دست نیست تا با آن وجود را تعریف کنیم.
  2. مفهوم وجود، مشترک معنوی است نه مشترک لفظی؛
    • در ذهن ما در برابر لفظ وجود مفهوم یگانه‏ای وجود دارد که با لفظ وجود از آن حکایت می‏کنیم و همه‌ی واقعیتها را فرا می‏گیرد که البته در موجودات مختلف دارای شدت و ضعف می‌باشد؛
    • مفهوم وجود یک مفهوم مشترک معنوی مشکک است. مفاهیم مشترک معنوی که دارای شدت و ضعف نیستند متواطی‌اند.

ملاصدرا پس از بیان این دو نکته‌ی مقدماتی به بحث اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت می‏پردازد.

سیر تاریخی اصالت وجود

مسئله‌ی اصالت وجود و ماهیت به گونه‏های مختلف در تاریخ علوم عقلی مطرح بوده است، اما آنچه امروزه با این عنوان از آن یاد می‏شود در دوره‌ی مکتب اصفهان و به وسیله‌ی میرداماد و به ویژه شاگرد وی، ملاصدرا مطرح گشته است.

سیر تاریخی این مسئله را در هفت دوره می‏توان بیان داشت:

  1. در فلسفه‌ی یونان مسئله‌ی اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت مطرح نشد. پیش از پارمیندس، فیلسوفان یونان مطالب خویش را با طبیعت آغاز می‌کردند، اما وی فلسفۀ خویش را با وجود آغاز می‌کند. نخستین باری که مباحث وجود مطرح شد در قطعات و اشعار پارمیندس است. افلاطون عبارت‌هایی راجع به وجود دارد. گاهی وجود را در مقابل عدم به کار می‌برد و گاهی وجود را به عالم مُثُل اطلاق می‌کند.

ارسطو درباره‌ی وجود به بحث پرداخته است، اما از میان مباحث وجود تنها به مسئله‌ی اشتراک معنوی و لفظی وجود و احتمالاً مسئله‌ی بداهت معنای وجود پرداخته است. وی وجود را نه مشترک لفظی می‌داند و نه مشترک معنوی، بلکه وجود را مفهومی میان این دو می‌داند. آنچه ارسطو در آثارش به آن اشاره می‌کند مشترک معنوی متواطی است. وی وجود را مفهومی میان مشترک معنوی متواطی و مشترک لفظی می‌داند که در واقع همان مشترک معنوی مشکک است که بعداً فلاسفه‌ی اسلامی آن را مطرح کردند؛ بنابراین نظر ملاصدرا و ارسطو درباره‌ی مفهوم وجود مانند هم است، ولی اصطلاحات ایشان با هم متفاوت است؛ البته وجودشناسی ارسطو خود حاصل تلاش فلاسفه‌ی یونان از هراکلیتس و پارمنیدس تا افلاطون است.

  1. در آثار فارابی مسئله‌ی مغایرت وجود با ماهیت در ذهن، که به «زیادت وجود بر ماهیت» معروف است، مطرح گردید. این مسئله ظاهراً در مقابل نظریه‌ی برخی متکلمان درباره‌ی عینیت وجود و ماهیت در ذهن، مطرح شده است.
  2. در آثار ابن‏سینا تأکید می‏شود که وجود جزء ماهیت نیست؛ بنابراین وجود، نه عین ماهیت است و نه جزء آن.
  3. پس از اینکه معلوم شد وجود و ماهیت در ذهن، مغایر یکدیگرند؛ این سوال -بیشتر از ناحیه‌ی متکلمان- پیش آمد که آیا وجود در خارج نیز مغایر ماهیت است یا عین آن؟ پاسخ فلاسفه به این سوال این بود که وجود و ماهیت در خارج عینیت دارند. این بحث در آثار ابن سینا نیز به چشم می‌خورد.
  4. سوال بعدی این بود که چگونه ممکن است دو چیز در ذهن با یکدیگر مغایر و در خارج عین یکدیگر باشند؟ شیخ اشراق در پاسخ به این سوال انتزاعی‌بودن وجود (معقول ثانیه‌ی فلسفی) را تبیین کرد و به نظر او مفهوم انتزاعی غیر از منشا انتزاعش (ماهیت) مصداقی ندارد و در نتیجه، وجود امری اعتباری است و در خارج نه عین ماهیت خارجی است و نه غیر آن.
  5. در این مرحله بحث اصالت وجود و ماهیت مطرح می‌شود. آیا موجود خارجی مصداق حقیقی مفهوم وجود است یا ماهیت؟ میرداماد به اصالت ماهیت گرایید؛ ملاصدرا نیز ابتدا از استادش پیروی می کرد، اما بعدها از این نظر عدول کرد و از طرفداران اصالت وجود گردید. پس از آن اصالت وجود به صورت یک نظریه پذیرفته شد و بیشتر فلاسفه‌ی اسلامی از آن پیروی کردند.
  6. این مرحله می‌توان جزئی از مرحله‌ی قبل دانست. در این مرحله اصالت وجود، زیربنای نظام فلسفی قرار می‌گیرد و تمام مباحث از آن استخراج و تبیین می گردد.(1)

 

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس هشتم درس آشنایی با فلسفه‌ی اسلامی / دانشکده علوم حدیث

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد