به نام حضرت علم و عالم و معلوم
نحو عربی (17)
توابع (4)
تاکید
تعریف تأکید
«تأکید»، تکرار واژه یا عبارت یا کاربرد واژهای مخصوص با هدف تثبیت امر مؤکَّد در ذهن شنونده است (جاءَ أحمَدُ أحمَدُ؛ جاءَ الطُّلاّبُ کُلُّهُم).
واژهای که برای «تأکید» میآید، «مؤکِّد» و آنچه مورد تأکید قرار میگیرد، «مؤکَّد» نامیده میشود. البته باید دانست که «مؤکَّد» نقشی نحوی به شمار نمیرود.
فایدهی تأکید
1- تثبیت مطلب مورد تأکید یا همان مؤکَّد، در ذهن شنونده و رفع هرگونه شبههای مثلاً در زمینهی اِسناد فعل به آن یا ارادهی مجاز در ذهن شنونده.
2- رفع هر گونه شکی در این زمینه که مراد از ذکر مؤکَّد، تمام افراد آن است یا نه.
انواع تأکید
الف) تأکید لفظی: تکرار واژهی «مؤکَّد» یا واژهای دیگر مترادف با آن، که ممکن است اسم ظاهر (جاءَ أحمدُ أحمدُ)، ضمیر (قُلنا نَحنُ ذلکَ)، فعل (جاءَ أحمدُ جاءَ)، حرف (صَلَّیتُ فی المَسجِدِ فی المَسجِدِ) یا حتّی جمله (فإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إنَّ مَعَ العُسْرِ یُسْرا) باشد.
نکته: هرگاه مؤکَّد، حرف باشد، تأکید همراه با اسمِ پس از آن تکرار میشود.
ب) تأکید معنوی: تأکید معنوی نیز باید به وسیلۀ «لفظ» بیان شود، اما نوع آن با تأکید لفظی متفاوت است. در تأکید لفظی عینِ واژه یا مترادفِ آن تکرار میشود؛ بر خلاف تأکید معنوی که تنها با واژگانی ویژه صورت میپذیرد و در اصطلاح نحوی، تأکید معنوی خوانده میشود.
مهمترین آن واژهها عبارتاند از:
نَفْس (جاءَ أحمَدُ نَفسُهُ)،
عَیْن (رأیتُ الرَّئیسَ عَیْنَهُ)،
کُلّ ()،
جَمیع (جاءَ الطُّلاّبُ جَمیعُهُم)،
عامَّة (أحْسِنْ إلی الفُقَراءِ عامَّتِهِم)،
أجمَع ()،
کِلا (جاءَ أحمدُ وسعیدٌ کِلاهُما)،
و کِلتا (جاءَتْ فاطمةُ و سعیدةُ کِلتاهُما)؛
به معانی «خود»، «همه و همگی» و «هر دو».
نکته: «کِلا و کِلتا» تنها برای اسمها و ضمایر مثّنی، تأکید معنوی به شمار میروند و هرگز نمیتوانند اسمها و ضمایر مفرد و جمع را تأکید کنند.
احکام نحوی تأکید معنوی
1- شرط به کار بردن واژههای تأکید معنوی، جز «أجمَع» و اخوات آن، این است که همراه با ضمایری مناسب با واژهی مؤکَّد، به کار روند (جاءَ أحمدُ نَفسُهُ)
2- اگر مؤکَّد واژههای «نَفس» یا «عَین» جمع باشد، واژههای «نَفس» و «عَین» را نیز باید جمع بست.و اگر واژههای مؤکَّدِ به این دو واژه، مثنّی باشند نیز، بهتر است که تأکید به صورت جمع به کار رود (جاءَ الطّلاّبُ أنفُسُهُم (أعیُنُهُم)؛ جاءَ الطّالِبانِ أنفُسُهُما (أعیُنُهما)). هر چند به کار بردن «نَفساهُما» و «عَیناهما» نیز در این جایگاه درست است.
3- واژههای «عَین» و «نَفس»، جایگاه تأکید معنوی، میتوانند همراه با حرف جرّّ زائد «بِـ» نیز به کار روند که در این صورت، بیانگر تأکید بیشتری هستند و تنها از نظر لفظی، آن دو واژه را مجرور میکنند، بدون تاثیر در نقش نحوی آنها (جاءَ أحمدُ بِنَفسِهِ؛ رأیتُ الرَّئیسَ بِعَینِهِ).
4- اگر بخواهیم ضمیر متصل مرفوع یا ضمیر مستتری را با واژههای «نَفس» و «عَین» تأکید کنیم، نخست باید آن را با یک ضمیر منفصل مناسب تأکید و سپس از «نَفس» و «عَین» برای تأکید استفاده کنیم (أحمَدُ جاءَ= أحمَدُ جاءَ هُوَ نَفسُهُ (عَینُهُ)).(1)
پ.ن:
1- خلاصهای از درس هفدهم نحو عربی 3 / دانشکده علوم حدیث