به نام حضرت علم و عالم و معلوم
آشنایی با علم رجال (13)
ادعای اعتبار احادیث کتب من لایحضره الفقیه و تهذیب الأحکام و استبصار
ادعای اعتبار احادیث کتاب من لایحضره الفقیه
کتاب من لایحضره الفقیه نگاشتهی شیخ محمد بن علی بن الحسین بن بابویه است. وی به «شیخ صدوق» و «رئیس المحدثین» (م 381 ﻫ) مشهور است. شیخ در مقدمهی این کتاب بعد از ذکر انگیزهی خود را از تألیف آن،به شیوهی خاص گردآوری متون روایاتِ این کتاب اشاره میکند.
توضیح عبارت مرحوم صدوق
این مطالب از عبارت مرحوم صدوق در مقدمهی کتاب استفاده می شود:
اولاً: شیخ صدوق تصریح میکند که: «من همچون نویسندگان دیگر قصد ندارم همهی روایات را گرد آورم.» مراد وی از این مطلب آن است که وی یا غالباً احادیث متعارض و مورد اختلاف را نیاورده است و یا آنکه از آوردن احادیثی که معتمد نیستند و از دیدگاه او نمیتوان در عمل بدان استناد کرد سر باز زده است. به هر حال شیوهای که شیخ صدوق در تألیف کتاب «من لایحضره الفقیه» از ناحیهی متون روایاتِ آن برگرفته، اعتماد کامل وی به محتوای روایات است؛ به گونهای که آن را بین خود و خدای خود حجت دانسته است. با توجه به منزلت و جایگاه ویژهی شیخ صدوق باید شهادت وی را در اعتبار احادیث کتابش، پذیرفت و به اعتبار آنها حکم کرد.
ثانیاً: شیخ صدوق تصریح میکند که تمام محتوای این کتاب را از کتابهای مشهوری (که نام میبرد) برگرفته است، که مورد اعتماد بوده و کتابهای مرجع شمرده میشوند. وی سپس ده نفر از محدثان بزرگ را نام میبرد که کتابهایشان این ویژگیها را دارد و سپس به صورت مجمل به کتابهای دیگری، از اصول و مصنفات، اشاره میکند.
شیخ برشمردن نام مصادر دیگرش را به کتابهایی که از مشایخش به او رسیدهاند ارجاع میدهد. از این نکته نیز برداشت میشود که شیخ صدوق در مقام استدلال بر اعتبار روایات و یا کتاب خود به اعتبار مصادرش اشاره میکند. شیخ حر عاملی (م 1104 ﻫ) که مسلک اخباری دارد و نیز دیگر عالمان هممسلک وی از این عبارت صحت احادیث کتاب او را برداشت کردهاند.
نقد اعتبار احادیث کتاب من لا یحضره الفقیه
اشکال نخست: اگرچه ادعای صحت احادیث این کتاب، بنا بر دیدگاه شیخ صدوق، از عبارت او به روشنی برمیآید و نمیتوان آن را انکار کرد؛ اما صحت، اعتبار و حجتبودن حدیث برای دیگران از این عبارت استفاده نمیشود.
اشکال دوم: صدوق به گفتهی خود، در قبول و رد روایات از آرای استادش پیروی میکند؛ از این رو از عبارت مقدمه نمیتوان گفت که حکم به صحت روایات به دلیل خصوصیتی در سند روایات بوده یا قرینهی خاصی بر صحت حدیث وجود داشته است تا شهادت شیخ صدوق بر صحت روایات نزد او برای دیگران نیز اعتمادآور باشد.
بنابراین شیخ صدوق خود در احوال راویان تحقیق نمیکند تا اگر به صحت روایات حکم میکند برای دیگران نیز پذیرفتنی باشد.
اشکال سوم: تمام اعتماد شیخ صدوق، بر کتابهای حدیثی مشهور، معتمد و مرجعی است که نویسندگانی مشهور و ثقه دارند؛ در حالی که مشهوربودن کتاب بر این دلالت ندارد که همهی احادیث آن معتبر است. گذشته از آن «معتمدبودن مصادر کتاب من لایحضره الفقیه» اجمال دارد؛ چه ممکن است معتمد بودن کتاب به استناد غالب روایاتی باشد که در کتاب آمده است، نه همهی روایات آن و یا به دلیل جایگاه و منزلت نویسندهی کتاب، تألیف او معتمد شمرده شده باشد؛ بنابراین معتمد و مشهور بودن کتاب بر اعتبار یکایک روایات کتاب دلالت ندارد.
ادعای اعتبار روایات تهذیب الأحکام و استبصار
مستند ادعای صحت این دو کتاب را دو دلیل دانستهاند:
دلیل نخست: فیض کاشانی در مقدمهی دوم کتاب الوافی از شیخ طوسی نقل میکند که وی در العدة فی اصول الفقه گفته است: «آنچه که در دو کتاب حدیثی آورده از کتابهای اصل معتمد نقل کرده است.» این عبارت، گواه آن است که روایات تهذیب و استبصار، از کتابهای معتمد نقل شدهاند و از این رو صحیح هستند.
اشکال نخست: این عبارت در کتاب العدة فی اصول الفقه وجود ندارد.
اشکال دوم: بر فرض وجود این عبارت در کتاب العدة فی اصول الفقه، مشکل آن است که شهادت شیخ طوسی بر صحت روایات به اعتبار آنها برای دیگران نمیانجامد، ولی از آنجا که نگاشتههای شیخ در جاهای مختلف گویای آن است که او روایت ثقه را میپذیرد، لذا اشکال دوم وارد نیست.
بنابراین ادعای اعتبار روایات تهذیب و استبصار را نمیتوان پذیرفت؛ چه عبارتی که بدان استناد شده است (اشکال نخست) در کتاب العدة فی اصول الفقه شیخ طوسی وجود ندارد.
دلیل دوم:
در عصر شیخ طوسی کتابهای اصل مشهور و دیگر کتابهای معتمد وجود داشته است و چنانچه نویسندگان این کتابها و اصلها ثقه باشند، نیاز نیست به بررسی سند از صاحب کتاب تا معصوم (علیه السلام) بپردازیم. شیخ طوسی نیز همهی روایات دو کتاب روایی خود را از چنین کتابها و اصولی برگرفته است.
اشکال نخست: وثاقت راوی هنگامی مفید است که نسبت به اصل بودن کتاب و اعتبار تمام احادیث آن قطع و یقین باشد؛ در حالی که شیخ طوسی خود نیز در مواردی با اینکه کتابی را مصدر تهذیب و استبصار قرار داده است، گاه برخی روایات آن را ضعیف میشمارد و رد میکند. این نکته گویای آن است که شیخ طوسی نسبت به یکایک احادیث کتب مصدرش وثوق تام نداشته است.
اشکال دوم: شیخ طوسی معتقد است که روایات راویان فاسدالمذهب، غالیان، متهمان و کسانی که تضعیف شدهاند، با شرایطی پذیرفتنی است. این شرایط کاملاً به متن و محتوای حدیث مربوط است. او میگوید اگر روایات این اشخاص با روایات عدول معارض نباشد، یا موافق آنها باشد و یا نه مخالف و نه موافق آنها باشد، میتوان روایاتشان را پذیرفت؛ بنابراین، احراز این نکته که شیخ طوسی فقط با استناد به صحت سندی و یا با استناد به صحت کتب مصدر حدیث به روایات عمل کرده است، ممکن نیست و خلاف تصریح خود شیخ است.(1)
پ.ن:
1- خلاصهای از درس سیزدهم آشنایی با علم رجال / دانشکدهی علوم حدیث