به نام حضرت علم و عالم و معلوم
آشنایی با علم رجال (11)
ادعای اعتبار احادیث کافی (دلیل اول و دوم)
ارتباط این بحث با مبحث فایدهی دانش رجال از این جهت است که در صورت اطمینان یا قطع به صدور روایات یک کتاب، دیگر دانش رجال نقشی در ارزیابی اسناد آن ندارد. از آنجا که کتب اربعهی حدیثی در میان عالمان شیعه جایگاه ویژهای دارد و حجم بسیاری از احادیث را در بر میگیرد؛ بینیاز بودن این کتابها از بررسیهاى رجالى در واقع به ناکارآمدی دانش رجال در بخش عمدهای از احادیث شیعه، خواهد انجامید. از این رو لازم است برای اثبات کارآمدی دانش رجال، این دیدگاه با رویکرد مبنایی و ریشهای طرح و بررسی شود.
ادعای اعتبار احادیث کافی
دعای صحیح و قطعی بودن روایات کافی، تنها به معنای اطمینان و وثوق نسبت به صدور مجموعهی روایات نقل شده در این کتاب است؛ مرحوم محدث شیخ حسین نوری (م 1320 ﻫ) به خوبی و به صورت مستدل این ادعا را مطرح کرده است؛ محدّث نوری برای اثبات ادعای خود، چهار دلیل میآورد که اینک به ذکر و نقد آنها میپردازیم:
دلیل اول: تعبیرهایی که بزرگان، به صراحت یا اشاره، در مدح کافی بیان کردهاند.
محدث نوری سخنان شیخ مفید (م 413ﻫ) شهید اول (م 786ﻫ) محقق کرکی (م 940ﻫ) پدر شیخ بهایی (م984ﻫ) و مولی امین استرآبادی (م 1033ﻫ)، به نقل از استادانش، و محمدتقی مجلسی (م1070ﻫ) را در مقام کتاب کافی نقل کرده است.
مهمترین عبارت، از شیخ مفید است: «هُوَ أجلُّ کُتُبِ الشیعَةِ وَ أکَثَرُها فائِدَة».
محدث نوری تصریح میکند که: بینظیر بودن کافی به دلیل حجم گستردهاش نیست؛ بلکه این تعبیرها به دلیل اتقان، استحکام، ضبط و دقت کتاب کافی است. او میگوید: مراد از پرفایدهبودن (أکثرها فائدة) این است که کافی به دلیل دربرداشتن اصول اعتقادی، اخلاق، احکام فقهی و مواعظ، جامعیت بیشتری نسبت به کتابهای دیگر دارد؛ اما برترینبودن (أجل کتب الشیعه) این کتاب بیگمان به دلیل معتبر و معتمدبودن آن است. در عصر کلینی تمامی کتابهای «اصل» بر جا بودهاند؛ همچنانکه از شرح حال افرادی چون ابومحمد هارون بن موسی، تَلَّعُکبُری، که همعصر و شاگرد کلینی بوده برمیآید. بیگمان کلینی نسبت به سند کتابهای اصل یا اسناد نویسندگان آن تا معصوم (علیه السلام)، تردیدی نداشته است؛ از اینرو کلینی بر پایهی اعتمادش به کتابهای اصل، احادیث را نقل کرده است؛ بنابراین وقتی که کتابهای معروف به اصل، از بررسی سندی بینیاز باشند، خود به خود کتاب کافی هم که برگرفته از آنها و اجل (برتر) از همهی آنها است، چنین است.
نقد دلیل اول
کلام شیخ مفید مهمترین مستند دلیل اول است. در استدلال محدث نوری به کلام شیخ مفید به سه نکته باید توجه کرد:
اول: آیا کتابهای معروف به اصول، از بررسی سندی بینیازند؟
بنابراین هیچ حدیثی در هیچ کتابی از نقد و بررسی بینیاز نیست؛ چه کتاب اصل باشد و چه غیر آن.
دوم: آیا بر فرض بینیازی کتابهای اصول از بررسی سندی، کافی هم باید این ویژگی را داشته باشد؟
سوم: آیا همهی کتابهای اصول حدیثی در اختیار کلینی بودهاند؟
محدث نوری برای اثبات این نکته، به گزارشی که در شرح حال شاگرد کلینی بوده (تلعکبری) استناد کرده است:
«رَوی جَمیعَ الأصُولِ وَ المُصَنَّفاتِ».
محدث نوری بر آن است ثابت کند که اگر تلعکبری تمام اصول و مصنفات را روایت کرده، نشان از آن دارد که تمام اصول و مصنفات در اختیار او بوده است و در این صورت، به طریق اولی در اختیار استاد (کلینی) نیز بوده است؛ اما این استدلال دو اشکال دارد:
1- تنها به این دلیل که تلعکبری (م 385 ﻫ) به کتابهای اصول دسترسی داشته، نمیتوان گفت این کتابها در اختیار استاد او کلینی (م 329 ﻫ) نیز بوده است؛
2- اینکه تلعکبری اصول و مصنفات را روایت کرده، دال بر این نیست که تمامی آنها را در اختیار داشته است؛ چه، ممکن است او، از طریق اجازات عام این اصول و مصنفات را نقل کرده باشد که در این صورت، لازم نیست همهی این کتابها در دسترس او بوده باشد؛ همچنانکه اگر از طریق سماع و قرائت هم این کتابها به تلعکبری رسیده باشد، لازمهاش این نیست که کتابخانهی عظیمی از این کتابها در اختیار تلعکبری بوده باشد تا هر زمان که بخواهد از آنها بهره گیرد. بلکه او تنها به این کتابها و منقولات آنها، طریق داشته است.
خلاصه آنکه نه این ادعا که تمامی اصولی که در اختیار کلینی بوده درست است و نه این ادعا که کتابهای اصول از بررسی سندی بینیازند.
دلیل دوم: عرضهی کافی بر امام عصر (عجل اللـه تعالی فرجه الشریف) و یا نایبان خاص آن حضرت
نقد دلیل دوم
1- مرحوم کلینی هیچ روایت مستقیمی از نایبان چهارگانه ندارد و روایات غیر مستقیم وی از ایشان نیز بسیار اندک است؛ از اینرو مرحوم کلینی هیچ ارتباط ویژهای با وکیلان امام عصر(عجل اللـه تعالی فرجه الشریف) نداشته است.
2- هیچ دلیل و مدرکی در دست نیست که کلینی مدت زیادی در بغداد زندگی کرده است. تنها میدانیم که وی در سال 327 هجری در بغداد بوده و در سال 329 هجری در آنجا درگذشته است؛ حال آنکه محل اقامت او و تألیف کتاب کافی در ری بوده است.
3- نایبان خاص امام عصر در جوّ تقیه آمیز شدیدی میزیستهاند و تنها در برخی مسائل ویژه که جز از طریق غیبی راه حلی برای آنها دیده نمیشد پاسخگوی مردم بودند. و از سوی دیگر هیچ یک از نایبان چهارگانهی آن حضرت در جایگاه مرجعیت علمی قرار نگرفتهاند.
4- عرضهی کتاب بر امام عصر بسیار اندک بوده و رویکردی فراگیر نبوده و تنها در موارد بسیار ویژهای رخ داده است؛ و تنها نمونهی آن کتاب «التکلیف» شلمغانی است.
5- اگر کلینی کتاب خود را بر نایبان امام عصر (عجل اللـه تعالی فرجه الشریف) و از گذر آن بر خود آن حضرت عرضه کرده بود، این نکته را در مقدمهی کتابش نمیآورد؟ آیا در مصادر قدما به این مطلب اشاره نمیشد؟ و تنها ابنطاووس در قرن هفتم آن هم بر پایهی حدس و احتمال به این مطلب اشاره میکرد؟
نتیجه: بیگمان عرضهی کتاب کافی بر امام عصر و نایبان ایشان، ثابتشدنی نیست و با این استدلال نمیتوان اعتبار روایات کافی را اثبات کرد.(1)
پ.ن:
1- خلاصهای از درس یازدهم آشنایی با علم رجال / دانشکده علوم حدیث