نحو عربی (22)- انواع جمله(1)

به نام حضرت علم و عالم و معلوم

نحو عربی (22)

انواع جمله(1)

جملههای فاقد محلّ اعرابی

اعراب جمله در زبان عربی

اصل در جملات آن است که محلّی از اعراب نداشته باشند؛ زیرا اعراب، بازگوکنندۀ روابطی است که میان مفردات هر جمله وجود دارد؛ ولی برخی از جملات به دلیل اینکه میتوانند جانشین مفردات شوند، دارای محلّ اعرابی خواهند بود.

جملاتِ فاقد محلّ اعرابی

در زبان عربی، روی هم رفته، در شش نوع جمله، طبق اصل عمل شده است؛ یعنی این جملات شش‌گانه محلّی از اعراب ندارند:

  1. جمله‌ی ابتدائیه (استینافیّه): به جمله‌ای گفته می‌شود که در آغاز سخن به کار رفته است (جاءَ أحمدُ إلی المدرسة). نوع دیگری از جملات ابتدائیّه، جمله‌ای است که در اثنای سخن، ولی بدون ارتباط دستوری با ماقبلِ آن و بنا به مناسبتی آورده می شود (وُلِدَ الکُلَینیُّ رَحِمَهُ اللهُ فی مدینةِ الرَّیّ).

نکته: حروف« بَلْ»، «و»، «حَتَّی»، «فَ»، «وَ» گاه بیان‌گر آغاز کلام یا قطع لفظیِ کلام از سخن پیشین هستند که در این صورت، حروف ابتداء یا استیناف نامیده می‌شوند و جملاتی که پس از آنها می‌آیند، محلّی از اعراب ندارند (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ).

  1. جمله‌ی اعتراضیّه (معترضه):  جمله‌ای است که میان دو جزء متلازم از اجزای سخن، برای تقویت معنای جمله‌ی اصلی و افزودن نکته‌ای به آن می‌آید. این نوع جمله، جمله‌ای مستقلّ است و توضیحی است که از نظر دستوری ارتباطی با جمله‌ی پیش از خود ندارد (وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ)
  2. جمله‌ی تفسیریّه: اغلب جملهای مسبوق به یکی از حروف تفسیر، یعنی «أیْ» (بدون تشدید) و «أنْ» است (جَلَسَ أحمدُ أیْ قَعَدَ)؛(وَ أوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أنْ ألْقِ عَصَاکَ به این معنا که این حروف، توضیحدهنده و تفسیرکننده‌ی سخن مبهم یا مجملِ ماقبل به شمار میروند.

البته جملات تفسیریّه محدود به این موارد نیستند؛بلکه جملات دیگری نیز تفسیریّه خوانده شدهاند؛ مانند جمله‌ی واقع پس از اسم منصوبِ مقدَّم در باب اشتغال (وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ). همچنین جملاتی که در اسلوب شرط، بلافاصله پس از اسم مرفوعِ موجود پس از ادوات شرط قرار میگیرند (إِذَا السَّماءُ انفَطَرَتْ).

  1. جمله‌ی جواب قسم: (وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ). دلیل، آن است که از نظر دستوری با ماقبلِ خود رابطهای ندارند و از این‌رو، میتوانند به طور مستقلّ به کار روند.
  2. جمله‌ی جواب شرط: مشروط به آنکه ادات شرط آنها از ادوات غیرجازم باشد (إِذَا جَاءَکَ الْمُنافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ)(إذا کُنتَ ذا رَأیٍ فَکُنْ ذا عَزیمَةٍ).

نکته: جواب شرطِ ادوات جازم نیز به شرط آنکه با «فاء» جزا یا «إذا»ی فجائیه به کار نرفته باشد، محلّی از اعراب ندارد (و مَنْ لَمْ یَمُتْ بِالسَیْفٍ ماتَ بِغَیْرِهِ).

  1. جمله‌ی صله: (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ)

نکته: هرگاه با یکی از حروف عطف، جملهای به جمله‌ی فاقد محلّ اعرابی عطف شود، آن جمله نیز به تبعیّت از جمله‌ی معطوفٌعلیه، محلّی از اعراب نخواهد داشت (وَ إِذا رَأوْا تِجَارَةً أوْ لَهْواً انْفَضُّوا إلَیْهَا وَ تَرَکُوکَ قَائِماً).(1)

پ.ن:

1- خلاصه‌ای از درس بیست و دوم نحو عربی3 / دانشکده علوم حدیث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد