به نام حضرت علم و عالم و معلوم
انواع متعلق حروف جر اصلی (افعال عموم و افعال خصوص)
ابهام فرعی در جمله و نقش جار و مجرور در برطرف کردن آن
در زبان عربی دو نوع ابهام در جمله وجود دارد:
1- ابهام اصلی: اگر مسندالیه در جمله ذکر شده باشد، ولی مسند ذکر نشده نباشد؛ یا اگر مسند بدون مسندالیه در جمله آمده باشد، ابهامی در این میان ایجاد میشود که ابهام اصلی نامیده میشود.
2- ابهام فرعی: این نوع ابهام با ذکر متعلقات مسند و مسندالیه همچون جار و مجرور، از میان میرود؛ برای نمونه در جمله «احمدُ ذاهبٌ» ابهام فرعی وجود دارد، زیرا مشخص نیست که مبدا یا مقصد رفتن آن کجاست. از اینرو اگر جار و مجروری پس از «ذاهبٌ» بیاید، این ابهام از بین میرود (أحمدُ ذاهبٌ مِن البیتِ إلی المدرسةِ)
نتیجه آنکه وجود متعلَّق حروفِ جرّ اصلی، در جمله به خاطر آن است که از بینرفتن ابهام فرعی با ذکر جار و مجرور، به یک مفهوم روشن فعلی یا شبهفعلی متکی و مستند باشد. بر همین اساس، برای درک معنای دقیق جمله، یافتن متعلَق حروف جر اصلی، که طبعا یک مفهوم فعلی یا شبهفعلی است، بسیار مهم است.
انواع متعلق حروف جر اصلی (افعال عموم و افعال خصوص)
افعال عربی در یک تقسیمبندی کلی بر دونوعاند: افعال عموم و افعال خصوص. افعال عموم به افعالی میگویند که از نظر مفهوم بر وجود داشتن، دلالت دارند (کان، کائنٌ؛ حَصَل، حاصِلٌ؛ ثَبَتَ، ثابتٌ؛ إستقَرَّ، مُستقِرٌّ؛ وُجِد، موجودٌ). در مقابل این افعال، افعال خصوص قرار دارند که هر کدام از آنها، بر معنای خاص خود دلالت دارند و مفهوم ویژهای را میرسانند و تمام افعال تام دیگر را در برمیگیرند (جاء، دخل، جلس، کتب، نام و...)
هرگاه متعلق حروف جر، از افعال خصوص باشد، ذکر آن در جمله لازم است (الر، کتابٌ أنزَلناهُ إلیکَ لِتُخرجَ النّاسَ مِن الظُّلمات إلی النّور)؛ جز در موارد استثنایی که حذف آن خللی به معنا وارد نمیکند (بِمن تَستَعینونَ فی الأمورِ؟ بالله العَظیم= نَستعینُ بالله العَظیم).
و در مقابل، هنگامی که متعلق حروف جر، از افعال عموم باشد، حذف آن واجب است (أحمدٌ فی الدّار= أحمد کائنٌ فی الدّار)
چند نکته:
1. هرگاه متعلق جار و مجرور از ریشهی افعال عموم باشد و در جمله ذکر نشده باشد، به آن «ظرف مستقَر» میگویند (سعیدٌ فی الدار، سعیدٌ تحتَ الشجرة)؛ و هرگاه متعلق از افعال خصوص باشد و در جمله حضور داشته باشد، به آن «ظرف لغو» گفته میشود (سلمتُ علیکَ)
2. در چهار مورد، متعلق جار و مجرور وجوبا باید «ظرف مستقر» باشد:
2.1. هنگامی که جار و مجرور، در مقام خبر به کار فته باشد (و لله الأسماءُ الحُسنی)؛
2.2. هنگامی که جار و مجرور، در مقام صفت به کار رفته باشد (قال ائتونی بأخٍ لَکم مِن أبیکم)؛
2.3. هنگامی که جار و مجرور، «حال» باشد (فَخَرجَ علی قومِه فی زینتِه)؛
2.4. هنگامی که جار و مجرور، در جملهی صله به کار رفته باشد و متعلق آن از افعال خصوص نباشد (و له مَن فی السّماوات و الأرضِ).
پ.ن:
1- خلاصهای از درس هشتم نحو عربی 3 / دانشکده علوم حدیث